صدای میراث: حسن رحیمپور ازغدی سخنران و نظریه پرداز جبهه انقلاب و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور صبح دیروز با حضور در مراسمی به منظور بزرگداشت سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) در وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی یکی از سخنرانی های جنجالی خود در حوزه میراث فرهنگی را ارایه کرد که با واکنشها مختلفی در فضای مجاز مواجه شد.
برخی به او پیشنهاد دادند به جای ورود به مباحث تخصصی حوزه میراث فرهنگی اجازه دهد کارشناسان و متخصصین این حوزه درباره میراث فرهنگی سخن بگویند و برخی دیگر معتقد بودند که رحیم پور ازغدی صلاحیت اظهارنظر در موضوعات تخصصی میراث فرهنگی و موزهداری در کشور را ندارد.
اما حسن رحیمپور ازغدی چه گفته بود که با واکنش منفی کارشناسان میراث فرهنگی در فضای مجازی مواجه شد؟ او در یک سخنرانی که به مدت حدود دو ساعت بطول انجامیده است در جمع مدیران و پژوهشگران و کارشناسان وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی درست در ارگ آزادی تهران و محل این وزارتخانه، با اشاره به ارزشهای میراثی دوران اسلام اعلام کرد: در دوران عباسی یا دوران آل بویه حکومت به ظاهر به مدت یک قرن در دست بنی عباس بود. اما در واقع حکومت دست شیعیان ایرانی بود که آنزمان به بغداد رفته بودند. درخشان ترین دوره تمدن اسلامی و جهانی نیز در همین دوران بود که ریشههای ایرانی داشت و ایرانیان از همین شمال ایران حکومت بنیعباس را در اختیار داشتند.
او بغداد را جمع دو واژه بغ و داد به معنای خداداد خواند و گفت: شهر بغداد را اصلا مهندسان ایرانی ساختند و بیش از ۶۰ درصد دانشمندان، معماران، فیلسوفان، موسیقیدانان و ریاضیدانان، فقها، مفسرین، متکلمین و محققین بزرگ و شیمیدانها و پزشکان و مهندسان و منجمین در تمدن اسلامی ایرانی بغداد حضور داشتند و این شهر تا چند قرن قدرت اول جهان به لحاظ علمی، اقتصادی، نظامی و سیاسی بود و بیش از ۶۰ درصد بزرگان آن نیز ایرانی هستند. اصلا اغلب بزرگان شیعه و سنی در دوران تاریخی ایرانی هستند. آغاز بسیاری از علوم جدید که منجر به تمدن های کنونی شد نیز شروع ایرانی داشت. یعنی علم جبر و مثلثات تا پیش از خوارزمی اصلا وجود نداشت. اگر جبر و مثلثات نبود هم امروز کامپیوتر و اینترنت و موشک نداشتیم.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و نظریه پرداز جبهه انقلاب با اعلام این که یکی از وظایف وزارتخانه میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی دانستن این مطالب و استفاده از نقطه الحاق تاریخ و جغرافیا و یک فرهنگسازی عظیم برای پرورش نسل جدید است و بزرگترین الگوی تبلیغ نیز اطلاع رسانی و فرهنگسازی است.
میراث هیچ ارزشی ندارد
حسن رحیم پور ازغدی که در جمع کارشناسان میراث فرهنگی کشور سخن میگفت مطالعه وصیتنامه امام خمینی (ره) را چندینبار به حاضرین یادآوری کرد و گفت: امام در وصیت نامه اش و اصلا با انقلابش ایران را معرفی کرد. ایران ذلیل یا ایران عزیز؟ ایران ضعیف یا ایران قوی؟ ایران مردمی یا ایران کودتا؟ ایران انقلاب یا ایران کودتا؟ ایران انتخابات یا ایران سلطنت؟ ایران غربزدگی و غربآوری یا ایران مستتقل؟ با هویت اسلامی ایران «ما می توانیم» یا ایران «ما نمی توانیم»؟ امام در وصیت نامه می گوید: کاری کردند که اسامی خیابان ها و کوچهها را اگر بشود، اسامی انگلیسی و آمریکایی بگذارند و اگر هم نشود خط انگلیسی در آن بگذراند. بنده یک معلم زبان انگلیسی متدین داشتم که آدم خوبی بود و هربار می آمد یک حدیث انگلیسی میگفت. معلم دینی هم روزی ۸ حدیث می گفت که بچه ها حدیثهای دینی را یاد نمی گرفتند و حدیث انگلیسی را یاد می گرفتند. چون میگفتند این حدیث خارجی است و سندش درست است. یعنی اصلا به ذلت و غربزدگی و بیچارگی حتی در نگاه مذهبی رسانده بودند.
او گفت: امام در وصیتنامه اش می گوید، کاری کردند که افتخار میکنیم اسم بچه ها غربی باشد نه ایرانی و اسلامی، دیدید برخیها می خواهند هم مسلمان باشند هم خارجی؟ مثلا در قرآن کلمه ای هست که اصلا معنای خاصی ندارد، ولی ترینش خارجی است و مثلا یک تکه از یک کلمه عربی در قرآن است که اصلا معنا ندارد و می گذارند روی بچهشان که معلوم نشود ایرانی یا عربی است. یکی از آشنایان ما اسم دخترش را گذاشته فاطیما، گفتم آقا این فاطمه است. چون خارجیها نمیتوانستند فاطمه را تلفظ کنند می گفتند فاطیما این فاطمه است نه فاطیما. نمونه دیگرش این است که مثلا دانشجویی پایان نامهای که هیچی در آن وجود نداشته باشد و چرت و پرت و چرند باشد، ولی رفرنس خارجی داشته باشد را پایان نامه عالی می داند. در بازار هم همین است. آن که کالای ایرانی هم درست می کند یک برچسب غیر ایرانی بر آن میزند. این ها تمام معنی اش این است که خودمان را باور نداریم. این معنایش این است که ما شعور تاریخی و فرهنگی نداریم.
حسن رحیم پور ازغدی که از او با عنوان تئوریسین توطئه نیز یاد کردهاند در ادامه اظهارات خود و رو در روی کارشناسان زبده میراث فرهنگی به مباحث تخصصی میراث فرهنگی ورود کرد و گفت: وقتی شعور تاریخی و فرهنگی نداشته باشیم، موزه و گردشگری و آثار باستانی و میراث فرهنگی هم به درد نمی خورد. اصلا این اسم ها را آنها (غربیها) به ما یاد دادند. چون آنها به فرهنگ ما به عنوان میراث نگاه میکنند. مثلا نمونهاش همین مرده ریگ! آباء و اجداد ما مردهاند و مرده ریگ آنها دست آموزشگاههایشان است. اصلا فرهنگ به عنوان میراث ارزشی ندارد. ارزشش مثل همین اشیای کهنه هزار سال پیش موزهها است. اصلا به درد نمی خورد. مگر میتوانی با آن کوزه آب بخوری؟
قرآن مخالف فرهنگ به معنای میراث است
این نظریه پرداز جبهه انقلاب اما در ادامه اظهاراتش به قرآن استناد کرد و گفت: اصلا قرآن با فرهنگ به عنوان میراث مخالفت میکند و می فرماید، انبیا در هر جامعهای رفتند، دیدند اینها گرفتار خرافات و شرک و دخترکشی و چه و چه هستند. انبیاء می گفتند میگفت چرا این کارها را می کنید؟ گفتند «وجدنا علیها آباءنا) یعنی این ها نسل به نسل به ما رسیده است و ما هم مثل گذشته عمل می کنیم. قرآن می گوید، حتی اگر پدران شما چیزی سرشان نمیشده و با کله میخواستند بروند به زبالهدان، چون آنها رفتند شما هم می روید؟ مگر هرچه سنت یا میراث است درست است؟ اصلا قرآن کتاب مبارزه با سنتهای غلط است. چون بتپرستی و خرافات و فرزندکشی سنت بود. یعنی چی میراث؟ اصلا وقتی می گوییم میراث، بوی کهنگی و مردگی و بوی کپک میدهد. می گوییم میراث باستانی بوی کپک میدهد. ما برای یک فرهنگ زنده میخواهیم زندگی کنیم نه بر روی یک فرهنگ مرده. (یک صلوات بفرستید.)
حسن رحیم پور ازغدی در اظهارات عجیب خود در جمع متخصصن میراث فرهنگی و در محل وزارت میراث فرهنگی به موزهها و موزهداران نیز تاخت و گفت: ایرانگردی و جهانگردی و صنایع دستی و آثار باستانی و موزه اینها میتوانند بازدارنده رشد باشند و یک ملت را احمق کنند و میتواند موتور رشد باشد. یک موزهای که میروید یکنفر توضیحاتی میدهد و تهش چیزی دستتان را نمی گیرد و حداکثرش این است که میفهمیم هزار سال پیش یک چیزهایی داشتیم و خیلی اوت نیستیم. ولی هیچ انگیزه ای برای امروز و هیچ ارزیابی از دیروز و هیچ چشماندازی برای فردا از آن موزه و آن ایرانگردی و آن جهانگردی بوجود نمی آید. مگر با نشان دادن یک آجر کهنه فرهنگ درست میشود اگر زمینهاش تبیین تاریخی و تئوریک نداشته باشد؟ اینها که جمادات هستند. شما با یک سنگ و دیوار و کوزه و ساختمان و اینها آن توضیحی که در کنارش میآید آنرا معنادار میکند یا یک ملت را به جلو میبرد یا یک ملت را راکد میکند و یا حتی شرمندهاش میکند. یا میتواند به آن ملت عزت تاریخی بدهد.
مثل گاو روی دیوارهای هزار ساله مینویسند با دوست دخترم اینجا بودیم
رحیم پور ازغدی البته در بخشی دیگر از اظهاراتش به دفاع از میراث فرهنگی و آثار تاریخی هم پرداخت و گفت: بعضیها آنقدر بیشعور هستند که بر آثار باستانی یادگاری مینویسند و من هیچ کجای دنیا چنین چیزی ندیدم. طرف مثل یک گاو وارد میشود و روی دیوارهایی که مال هزار سال پیش است مینویسد با دوست دخترم اینجا بودیم. خب بودی که بودی، مگه مال باباته اینجا یادگاری می نویسی؟ نگاه کردن به آثار تاریخی خودش بخش مهمی از دریافت ما است. ولی طرف میرود روی آثار یادگاری مینویسد. تف میاندازد و زباله میریزد. چون نمیفهمد معنای این آثار چیست؟ چون آن معنایی که از این آثار گفته و تجربه شده است، چیز قابل دفاعی نمیتواند باشد از این آثار! من عرضم این است که سالگرد امام است. وصیتنامه امام را دوستان بخوانند که امام می گوید چرا اینقدر سقوط کرده ایم در نامگذاری بچههایمان! حتی طرف سفر آمریکا و اروپا برایش مزیت و ارزش شده است ولی وقتی بگویند سفر کربلا، میگوید اینها که سفر نیست و ارزشش را ندارد.
موزهدارها چگونه روایت کنند؟
رحیم پور ازغدی در این نشست به موزهدارها نیز آموزش موزهداری داد و گفت: شما میتوانید یک اثر باستانی را بیایید سه جور توضیح دهید. سه تا ۵ دقیقه که سه نتیجه متضاد گرفته شود از آن. همین تختجمشید را عدهای آمدند نوشتند، معماری این اصلا ایرانی نیست که یونانی است. دارم می گویم چه چیزی را چگونه تعریف کنید چه بازخوردی دارد؟ طبق یک روایت تختجمشید معماری اش به دوران بعد از هخامنشیان میرسد. حتی بعضی میگفتند و اینرا در فیلم هایشان آوردهاند که که اصلا معماری ایرانی ندارد و یونانی و رومی بوده است. برخی میگویند، نه ایرانی بوده و نه اصلا معلوم است چطور تخت جمشید را ساختهاند اینجا. مرحوم مطهری میگوید، اهرام مصر را که میبینم، میگویم چگونه در آن بیابان این سازههای عظیم ساخته شده و بعضیها میگویند کار اجنه و فضایی ها بوده است. یکی میگوید اینها با خون و پوست و استخوان صدها هزار برده ساخته شده است ولی ما امروز این خون و گوشت و پوست را نه در تختجمشید میبینیم نه در دیوار چین و نه در اهرام مصر و می رویم و عکس یادگاری میگیریم با این آثار. ولی نمیبینیم صدها هزار انسان آنجا بردگی کرده و کشته شدهاند و بدن آنها را گاهی به عنوان آجر لای دیوارها گذاشتهاند. این یک تصویر است که میتواند معنا و هویت آثار را عوض کند. یک تصویر این است که این آثار تمدن ۷ هزار ساله است و چه مهندسی و معماری و شکوهی بوده و حالا درست یا نادرست و اینکه آنها امپریالیسم بودند و .. بحث دیگری است ولی این شکوه معماری و تاریخ ریشهدار است. می گویند، ۷ منطقه زمین تمدنخیز بوده و باقی نقاط جهان تابع این ۷ منطقه بودند. در طول تاریخ که بیشترین و مهمترین آن همین منطقه ای است که غربیها به آن میگویند خاورمیانه، می گویند شمال آفریقا تا خاورمیانه و ایران و هند و باقی نقاط جهان نه این اندازه عمق تاریخی در ادبیات و دینشان داشتهاند و نه اینقدر چهرههای تاریخساز داشتهاند. خب این سه تصویر را برای ایرانگردها توضیح دهید. دیوار که همان دیوار است، اما سه نتیجه متضاد گرفته شد.
آمریکای ۲۰۰ ساله تاریخ خود را از زمان انسانهای اولیه روایت میکند
ازغدی افزود: موزه که بخواهید بروید فکر میکنید تفریحگاه است. ما که قدرت فرهنگسازی و تاریخ سازیمان را از دست دادیم و امام و انقلاب آمد این را احیاء کند. البته برای ما موزه تفریحگاه است. وگرنه چند کشوری که ادعا دارند، اصلا تاریخی ندارند و تاریخ را ساختهاند. در همین واشنگتن ذیل ساختمان کنگره و کاخ سفید چند موزه است. یکیش موزه تاریخ آمریکا است. اصلا آمریکایی وجود نداشته و تاریخش فقط ۲۰۰ سال بوده و یه عده جنایتکار و دزد و گردشگر انگلیسی رفته اند آنجا و میلیونها سرخپوست و را کشته و میلیونها سیاهپوست را برده کردند و بردند. ۱۲ تمدن را در دو قاره آفریقا و آمریکا نابود کردند و با خون و استخوان بردهها و سرخپوستها و سیاهپوستها این آمریکا درست شد. این آمریکا با خون و کشتار و جنون درست شد. حالا بروید موزه تاریخ آمریکا را ببینید واقعا فکر میکنید آمریکا کاملترین کشور جهان است. یعنی از انسانهای اولیه شروع کردهاند آمریکا را! مثل اینکه انسانهای اولیه آمریکایی بودند و بعد جنایاتی را که کرده است، همه را طوری کار گذاشته که می گویید خوب کاری کردند سرخپوستها، این حیوانات انسان چهره را کشتهاند و از این موزه که بیرون بیایید به این نتیجه می رسید که بشر تا قبل از آمریکا اصلا بشر نبوده و آمریکا رهبر علم و آزادی و حقوق بشر بوده و هر کجا اتفاقی افتاده آنها منجی بودند. وقتی از این موزه بیرون میآیید، باید به این نتیجه برسید که شرقیها و آسیاییها و آفریقاییها همه میمونهای انساننما هستند. موزههای جنگ کشورهای مختلف را هم ببینید. در همین روسیه و اوکراین یک میخ است که رفته در جیب یک شلوار. این میخ و کفش را گذاشته و سه قفسه توضیح داده است و وقتی به این موزه میروید عاشق هرچه میخ میشوید. یا نامه عاشقانهای که سرباز روسی در سنگر به همسرش نوشته و این نامه شده یک چیز بزرگ در آن موزه. اینها دروغهایشان را با همین موزهها راست کردند. همین موزهها و گردشگری، وقتی میروید توضیحاتشان را میبینید، میگویید عجب شجاع بودند اینها! یک کشورهایی هم هستند وقتی از موزهشان بیرون میآیید میخندید. آفریقای جنوبی موزه تاریخ دارد بروید ببینید. در تمام بخشهای این موزه هچ نشانی از زمانی که نژادپرستهای آمریکایی و هلندی و کثافتها، کثافتکاریهایی آنجا کردند، از آن صحنههای آدمکشی هیچ خبری نیست و فقط سه عکس وجود دارد. میخواهند در این موزه بگویند آفریقاییها گدا بودند و ما که آمدیم خوب شدند.
ازغدی در توصیف استنادات خود از شیوههای موزهداری به خاطره ای از سفر خود به زنگبار اشاره کرد و گفت: در زنگبار شرق آفریقا، جزیره ای وجود دارد که با قایق سه کیلومتر از ساحل دور است. آنجا دعوت داشتیم برای دانشگاه غنا به زنگبار هم رفتیم و ایرانی و شیرازی هم دارند آنجا و دوستان گفتند تا بعدازظهر که سریال ادامه دارد، برویم این جزیره را ببینیم و برویم سیاحت! فکر میکنید آن شخصی که به توریستها توضیح می داد واقعیت را چکونه گفت؟ به فرانسویها و توریستها و انگلیسیها گفت اروپاییها که آمدند آفریقاییها همه مریض و بیچاره بودند و در این جزیره برایشان بیمارستان زدیم و هرکس بیماری صعب العلاج داشت می آمد اینجا و علاج می شد و برمی گشت. یعنی در چشم آدم نگاه می کند و دروغ می گوید. بعد یک مقدار زنجیر آنجا بود و پرسیدند این ها چیست گفت مال کشتیها است. بعد گفتم چه بوده؟ گفت اروپاییها که آمدند چندین جزیره داشتند و هر ششماه یمرفتند و قبایل آفریقایی را قتل عام و به آنها تجاوز میکردند. زنان و مردان آفریقایی که به درد کار می خوردند می آوردند اینجا و هر سه ماه ناوگان میآمد و آنها را به اروپا می بردند. در این مدت برده هایی که به درد نمیخوردند آزاد نمی کردند و آنها را سوار کشتی می کردند و کنار جزیره می آوردند و زنده طنده خالی میکردند در دریا و این که اینجا چند زنجیر مانده است اینجا زندان هزاران هزار برده بوده است. بنابراین مهم نیست چه اتفاقی افتاده است. مهم این است که چه می گویید؟ الان دارند با سینما و انیمیشن و رمان تاریخ جعلی میسازند و به خورد مردم میدهند. ما هم تاریخ واقعی خودمان را نه میدانیم و نه بلدیم بگوییم. همین وزارتخانه و تشکیلات شما، بیش از هزار دانشجویی که دارای سواد تاریخی است. ایران و تاریخ اسلام و دشمنیها و دوستیها و تاریخ علم را بشناسد و پژوهشگاههایی که بشود راجع به هر منطقهای و دیوار و نقطه ای، تاریخ را آنطور که بوده یا آنطور که میخواهیم بعد از این باشد بیایید بگوییم.
آبراهام لینکلن لجن بود
ازغدی خاطرات دیگری نیز نقل کرد و با اعلام این که هیتلر و آلمان جنگ دوم جهانی را راه انداختند گفت: آلمان که خودش جنگ را شروع کرد، هنوز خرابههای جنگ را دورش شیشه کشیده و نگه داشته است. مثلا یک کلیسا در جنگ خراب شده و دورش دیوار کشیده تا هر کس از آنجا رد میشود احساس تاریخی پیدا کند و یک هویت فرهنگی بهش دست بدهد و یک خاطره در یک نسل ایجاد کند. همین آمریکا در نقاط مختلف تابلو زدهاند و دوستان دیدند یا میتوانید ببینید. مثلا نوشته اسب جرج واشنگتن وقتی داشت میرفت برای جنگ، اینجا بسته شد. حالا برو تحقیق کن اسبش را اینجا بسته است؟ از یک هیچ، تاریخ میسازند می گویند فلانی اینجا نشستته پیپ کشیده است. فلانی اینجا زخمی شده است. در روسیه یا فرانسه کنار خیابان میروی میبینی یک سکو زده و نوشته فلان پرفسور که در قرن ۱۸ از اینجا رد میشده اینجا نشسته یا اینجا قهوه خورده یا ساکن بوده است. داستایوفسکی در این اتاق رمانش را نوشته، یعنی می فهمند که برای نسل جدید فردای خودشان از هویت و تاریخ و فرهنگ خودش چیزی بسازند که به آن بتواند افتخار کند. چون ملتی که احساس کند تاریخ و فرهنگ دارد و از پدرانش علم و تمدن و تاریخ شریف داشته، دیگر تن به استعمار بیگانه نمیدهد و دانشجویش پایاننامهای نمیدهد که حرفهای آنها درش باشد. حالا ما باید سرمان را پایین بگیریم با این تاریخ و انقلاب و با این مردم؟ یکی از رییس جمهورهای ما مصاحبه کرد سه دهه پیش با سی ان ان و گفت شما ملت آمریکا ملت متمدنی هستید و ما یک ملت بیچاره و بدبخت هستیم و تازه داریم تاتی تاتی میکنیم برای یک جامعه مدنی! در حالی که آمریکا خودش همجنسباز و بردهدار بود که در جنگ شمال و جنوب بر سر منافع جنگید. زندگینامه آبراهام لینکلن را بخوانید ببنید چه لجنی بود. مجسمه آبراهام لینکلن و جرج واشنگتن را دقیقا مثل بت بزرگ گذاشتهاند آنجا و از ارزش های آمریکایی که خودش تاریخ ندارد سخن میگویند و همه جهان هم باید تابع ارزشها و فرهنگ آمریکایی باشد.
نام پرسپولیس را اشغالگران بر تخت جمشید گذاشتند
سخنران جبهه انقلاب و تئوریسین توطئه در جمع مدیران و کارشناسان و وزارت میراث فرهنگی حتی به ذکر نام پرسپولیس نیز انتقاد کرد و گفت: در ایرانی که صحبت از ۷ یا ۸ هزار سال تاریخ است حتی به تختجمشید میگویند پرسپولیس! این نام را چه کسی گذاشت؟ این نام را اشغالگران گذاشتند. آن ها به تخت جمشید میگفتند پرسپولیس یعنی ایرانشهر! حالا الان اینجا عده ای فکر می کنند اگر کلمه پرسپولیس را بگویند دقیقا ایرانی خالص است. مثل این که یک کسی بیاید کشور شما را بگیرد و آتش بزند و بعد خودش یک اسم روی آن بگذارد و بگوید من اینجا را اشغال کردم و من اسمش را گذاشتم این و بعد ما قرنها به آن افتخار کنیم. روی بچهها نام اسکندر و چنگیز میگذارند، میدانید این ها چه کسانی هستند؟ بعد به تختجمشید بگوییم پرسپولیس؟ نامی که آنهایی که ایرانیها را زدند و کشتند و نابود کردند و سوزاندند گذاشتند؟ پرسپولیس یک کلمه غیر ایرانی است و حالا طرف طرفدار ایران باستان است و می گوید پرسپولیس! تو اصلا ایرانی و باستانی هم نیستی!
حسن رحیم پور ازغدی که در تمام سالهای گذشته به تحلیلهای سیاسی در دانشگاه پرداخته است در بخش دیگری از اظهاراتش پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری را نیز نواخت و گفت: نمیدانم اصلا بخش پژوهشی دارد این وزارتخانه یا نه؟ اگر دارد آیا خودشان غربزدهاند؟ یا اصلا سواد دارند اینها؟ سواد تاریخی یا سواد ایراشناسی، سواد غربشناسی که ببنید کشورهایی که تاریخ و فرهنگ داشتند را به لجن میکشند و می گویند اینها چیزی نیستند و خودشان که هیچ نداشتند و تاریخ آنها را بخواهید بگویید سراسر جنگ و غارت و اشغال است. آنها با تاریخ چه میکنند و ما چه میکنیم؟ میدانید ما چه میکنیم؟ میروند در آثار باستانیمان سیگار می کشند و ته سیگار میاندازند و آشغال می ریزند و یادگاری مینویسند!
تاریخ جنگ را حفظ نکردیم
این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه اظهارات خود درخصوص لزوم نگهداری از آثار برجای مانده از دوران جنگ تحمیلی در ایران گفت: امام بعد از این که جنگ تمام شد مطلبی خطاب به مسئولین نوشتند و البته توجهی به آن نکردند. امام بعد از قطعنامه که جنگ تمام شد نوشت، به مسئولین می گویم این همه شهر جنگزده که داریم در هر شهر شهرک و محله ای که در جنگ خراب و سوراخ سوراخ شده حفظ کنید. چون نسل می گذرد و نسل بعد میبیند فقط در کتاب ها نوشته اند جنگ و آنها ممکن است فقط در فیلمها جنگ را بببنید. امام گفت چند منطقه را از ساکنان بخرید یا از صاحبانشان بگیرد و جای معوض به آنها بدهید و این ها را نگاه دارید تا آیندگان بیایند ببینند. خرمشهر که داقون شده بود. آنجا را که درست نگه نداشتید که بچهها بیایند و ببیند جنگ چه بوده است؟ کشورهای دیگر اما برای جوانانشان موقعیت و تاریخ میسازند که بچه وقتی به خارج میرود با افتخار ملیت خود را اعلام کند نه این که مثل بچه های ما پنهان کند ایرانی است. چون ایرانی کشور و تاریخ خود را نمیشناسد. آن ها دارند با سوپرمن و مرد عنکبوتی و مرد سوسکی قهرمانسازی و الگو میسازند و تاریخ جعلی درست میکنند. حالا این سوپر من جدید در آن فیلم با انیمیشن همجنسباز است.
تارزان و رابینسون کروزوئه داستانهای مسلمانان است
حسن رحیمپور ازغدی در ادامه به برداشتهای ادبی از میراث مکتوب جهان اسلام پرداخت گفت: میدانید اصل قصه تارزان در کتاب ابنجبیر یا ابنجفیر از فیلسوفان سیاسی جهان اسلام بود؟ این تارزان به کودکی است که در یک جنگل و جزیرهای بین حیوانات گیر می کند و آنجا بزرگ می شود. در این کتاب با این قصه تارزان نیازهای تعلیم و تربیتی را نقد میکند که تاثیر چه بخشی فطری، چه بخشی غریزه و چه بخشی محیط است. یعنی اگر کودک با گرگ باشد کجا رفتارش شبیه گرگ میشود؟ یا رابینسون کروزوئه داستان اولیهاش اسلامی است و قرنها قبل اتفاق افتاده و حالا جنبه سرگرمی پیدا کرده است. اینقدر از این مسایل وجود دارد. کمدی الهی دانته را میگویند آغاز تاریخ ادبیات غرب و قله آن است. این داستان براساس آثار بن عربی نوشته شده و روایات معراجی پیامبر است که آن شب که به معراج رفتند چه دیدند و چه گناهانی چه آثاری داشت و مثلا آنها که شراب و ربا می خوردند یا آنها که کشف حجاب می کردند و آنان که دروغ می گفتند و حریص بودند، چه عذابی میدیدند. پیامبر همه این ها را در شب معراج دیده بودند و این را دانته نوشته است. یا نثلا تولستوی وصیت کرده بود که او را در گورستان مسلمانان دفن کنند. او یک متن ادبی در مورد علی و فاطمه نوشته است. راجع به گوته نیز تحقیقی چند دهه قبل کردند و تمام شد. گوته پدر ادبیات آلمان و اروپا است که در باطن مسلمان بود و خودش این را می گوید. او با حافظ آشنا می شود و می گوید زمین تا آسمان فرق مذهب ما با این ها فرق دارد. حتی ولتر ضد دین ضد مسیح که پدر ژورنالیسم ضد دین اروپا است، می گوید اگرچه دین و مسیحیت را قبول ندارم، ولی اگر بخواهم انتخاب کنم بند کفش محمد (ص) به همه این ها میارزد. نیچه نابغه دیوانهای که میگوید مسیحیت دین ضعفا و عاجزها است و انسانها را تحقیر و تضعیف و از انسان سلب اراده می کند، میگوید: تنها کسی را که زیبنده نام پیامبر جدید برای زمین میدانم و او انسان را به عزت رسانده است حضرت محمد (ص) است.
دانشگاه کمبریج و آکسفورد را معماران عرب و ایرانی ساختند
ازغدی با انتقاد از ناآشنایی ایرانیها از آثار تاریخی خود اعلام کرد: اگر وارد دانشگاه کمبریج و آکسفورد شوید فکر میکنید به قرن ۱۳ میلادی رفتهاید و آنها حتی اجازه نمیدهند یک آجر را دست بزنید. آجرها و درختان همگی شماره دارند. چون ایندو قدیمیترین دانشگاه های اروپا هسستند و به این سابقه افتخار می کنند. اما میدانستید معماری تمام این ها از دانشگاه های اسلامی – عربی و ایرانی برداشت شده است و کل معماریشان که ساختمان دو سه طبقه است که وسط آن چمنکاری و حوض و آبنما دارد همگی از معماری دانشگاه ها و کتابخانههای جهان اسلام برداشت شده است؟
رحیم پور ازغدی، با اشاره به این موضوع که جنوب اروپا که ۵۰۰ سال در دست حکومت اسلامی بود، برخلاف شمال اروپا، بسیار آباد و دارای کتابخانهها و دانشگاه های بزرگ و بیمارستان های مشهور بود افزود: شمال اروپا که دست مسیحیان و قبایل وحشی بود نه بهداشت و نه درس و دانشگاه داشت و چیزی نبود. اما برخلاف این منطقه، شمال آفریقا، تمدن عجیب و حتی شام در سوریه و عراق و ایران دارای سابقه علمی و تمدنی قوی بودند. مثلا در بیمارستان ری در ایران ۹۰۰ سال پیش، عمل آب مروارید انجام شد یا سزارین داشتند. اما حالا متاسفانه اینگونه شده است که اگر یک ایرانی ما زبان انگلیسی بداند می شود مزیت و منزلت، ولی اگر فارسی را خوب بداند منزلت ندارد. این ها یعنی حماقت! اگر تشکیلات شما بتواند برنامهای بریزد که این نسلی که تازه دارد به مدارس ابتدایی می رود و ۲۰ سال دیگر فارغالتحصیلان دانشگاه میشوند، بفهمند تاریخ ایران چه بوده و تمدن و معماری ایران چگونه بوده و الان اگر بخواهیم در مورد معماری بدانیم، می بینیم هزار سال قبل بهترین معماران جهان ایرانی بودند. می دانید که برای ساخت ساختمان های برخی کلیساهای اروپا ۸۰۰ تا ۶۰۰ سال قبل، معماران مسلمان ایرانی را که از خراسان بودند، در آندلس می گفتند بیاببد در انگلیس و آلمان و شمال و غرب اروپا، کلیسا مثل مسجدهای خودتان بسازید و و بیمارستان و کاخ شاه را بسازید؟
اساتید دانشگاههای پاریس در قرن ۱۳ عبا و عمامه داشتند
او افزود: اساتید دانشگاه پاریس درقرن ۱۳ میلادی با عبا و عمامه میآمدند به کشوری مثل ایران. حالا اما با کراوات و اینها می روند. بنده خودم در خانه انجمن ایران و آمریکا و ایران و انگلیس زبان میخواندم در مشهد و وقتی به مدرسه میآمدم به همکلاسیام می گفتم زبانی که شما میخوانید زبان نیست، زبان را ما می خوانیم که استادمان آمریکایی یا انگلیسی اصیل است. حتی میگفتم که دست زدم به کت استاد. جوان بودیم و فکر میکردیم اینطور از همه مهمتریم. اما امام آمد و این روح ذلت را شکست. امام آمد گفت که سرتان را بالا بگیرید. غربیها و اروپایها استاد پزشکی، ریاضی، فیزیک و حقوق خودشان را از دانشگاههای اسلامی با عبا و عمامه میبردند. یک زمانی اواخر قرون وسطی هرکس می خواست بگوید با سواد، دانشمند و نظریهپرداز است عبا و عمامه داشت و میگفتند این طرف خیلی با سواد است چون لباس دانشگاه های اسلامی را پوشیده است. یعنی شنل فارغالتحصیلی همان عبای اسلامی بود که دو سه بار قیچی کردند و حالا شده است لباس فارغ التحصیلی! اصلا این کلاه و شنل به دلیل علاقه مردم به سبک پوشش ابن سینا بود رایج شده است. یعنی ایرانی مسلمان را مظهر پوشش خودشان کردهاند. الان البته این حرفها را نمیزنند و تاریخ علم و سیاست را سانسور میکنند.
ناصرالدین شاه موزه را به ایران آورد
حسن رحیم پور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تاریخ تاسیس موزه ها در ایران را به دوران ناصرالدین شاه منتسب دانست و گفت: ناصرالدین شاه رفت اروپا و وقتی برگشت دستور ساخت موزه داد. ولی نمیدانست هدف و فلسفه و کارکرد موزهها چیست؟ اصلا کارکرد این موزه با آن موزه فرق دارد. نمیفهمید فلسفه و هدف و نتیجه موزه آنها چیست؟ تو که این را ساختی فلسفه و هدف و کارکردش را نمیدانی. او میگوید میراث فرهنگی یعنی فرهنگ به مثابه میراث، یعنی نگاه جامعه شناختی تاریخی به مذهب، نه نگاه معرفتی به مذهب. کلمه میراث فرهنگی، پیشفرض دارد که در اسم این وزارتخانه هم هست. نگاه به فرهنگ به عنوان یک میراث ارث اموات است. شما می دانید در حوزه تاریخ باستان، همیشه یک نظریه اختلافی وجود دارد که باید به باستان و تاریخ چگونه نگاه کرد. میگویند سیاست را با هنر و ایدئولوژی را با هنر قاطی نکن. اینجا باید بیطرفانه نگاه کرد. هیچ تاریخ بیطرفی وجود خارجی ندارد و هرکس در هر دورانی امکانات و قدرتش زیاد بود گفته این بخش از تاریخ را من مینویسم. الان همین تاریخ مشروطه را مارکسیست ها هم برایش کتاب نوشتهاند. تاریخ مشروطه را کسروی نوشته و مارکسیستها هم نوشتهاند. وزارت خارجه انگلیس هم نوشته است. بروید ببنید چیست؟ انگار تاریخ سه کشور مختلف هستند. الان اگر تاریخ مشروطه را که برخی مینویسند بخوانید، نتیجه می گیرید حرکت مشروطه روشنفکری بوده است. اما کدام روشنفکر؟ رهبری آن با مرجعیت بود و اولین شهید مشروطه هم یک بچه آخوند بود. الان اما میگویند مشروطه یک مجلس غربگرا میخواست. در حالی که یک مجلس ضد استعمار میخواست که البته نتیجه کاملا برعکس شد و رضا خان که هم دیکتاتورتر و هم وابسته تر بود با کودتا به قدرت رسید. بنابراین نوع روایتهایی که از تاریخ میگویید مهم است. شاه و پهلوی کثیف و دست نشانده و دیکتاتور فاسد و شکنجهگر بود. ولی چه چهرهای برای بچههای ما از آن دارند میسازند؟ قضیه تجزیه طلبها و صدام چه بود؟ اگر این راهیان نور نبود همین روایات را هم نداشتیم. بنابراین، توضیح جزیی از تربیت نسل بعد است.
توریست خارجی برای عرق خوری به ایران نمی آید
حسن رحیم پور ازغدی نظریه پرداز انقلابی همچنین به موضوع گردشگری نیز در سخنرانی خود در وزارت میراث فرهنگی اشاره کرد و گفت: برخی میگویند چون در ایران مشروب و رقص و موزیک نداریم، توریست نمیآید. اولا توریستها همه مثل هم نیستند. همه جا بساط عرق خوری هست و پس گردشگر برای عرق خوری و مشروب خوردن به ایران نمیآید. برای رفتن به دیسکو هم به ایران نمیآید. یک عده برای طبیعت گردی میآیند و یک عده برای تماشای آثار تاریخی، عده ای هم مردمشناسی می کنند. عده ای دنبال هیجان و ماجراجویی هستند و عده ای هم می خواهند تفریح کنند. اینها می دانند که ایران یک اصولی دارد بنابراین اگر میخواستند برای عیاشی بروند میرفتند جنوب شرق آسیا. بنابراین شما به گردشگری ایران بپردازید ولی مراقب جاسوسها و فتنهها هم باشید. ۹۹ درصد گردشگران نه جاسوس هستند و نه فتنهگر! خیلیشان را هم دیده و از آنها شنیدهام که میگویند در غرب تیلیغات منفی میکنند که ایرانیها ترریست هستند و گردشگران را برای سفر به ایران می ترسانند.