صدای میراث – محمد باریكانی: آیا رسانه ها و خبرنگاران مستقل و متعهد حوزه میراث فرهنگی، «باج گیر» هستند؟ این پرسش از آن جهت مطرح شده است كه مریم جلیلوندفرد، خبرنگار حوزه میراث فرهنگی در خبرگزاری ایلنا و صدای میراث با تازگی در صفحه اینستاگرام خود اعلام كرد كه معاونت میراث فرهنگی كشور، او را به دلیل گزارش های جریان ساز و مهمی كه در ماه های اخیر در حوزه میراث فرهنگی با هدف صیانت از این آثار منتشر كرده است و اتفاقا منجر به تصمیم گیری های كلان درباره آثاری كه او از آن ها نوشته شد، «باج گیر» لقب داده است.
نخست: روی سخن این یادداشت بطور مستقیم با معاونت میراث فرهنگی كشور به عنوان سكاندار این حوزه در وزارت میراث فرهنگی و البته قائم مقام وزارت میراث فرهنگی است. باید از مدیران این معاونت پرسید كه آیا انتشار گزارش های مرتبط با تخریب آثار تاریخی كشور با هدف صیانت از دارایی های ملی و تاریخی مشترك مردم و حاكمیت ایران تا این اندازه برای مدیران میراث فرهنگی دردناك است كه حاضر شوند به جای اندیشیدن برای علاج زخم هایی كه به سرمایه های ملی كشور وارد شده،، آسان ترین راه، یعنی «ترور شخصیتی» رسانه ها یا خبرنگارانی كه در این حوزه فعالیت می كنند را با دادن لقب «باج گیر» به آن ها برگزینند؟ آیا خاك پاشیدن بر چشم افكارعمومی راهكار حل مشكلات از سوی مدیران میراث فرهنگی برای فرار از ناتوانی در جلوگیری از تخریب هایی است كه دامنگیر دارایی های تاریخی مردم ایران و سرمایه های ملی كشور است؟
مجموعه معاونت میراث فرهنگی كشور و البته شخص وزیر میراث فرهنگی باید خبر داشته باشند كه خبرنگاران متعهد و دلسوزی كه همچنان در سه حوزه فعالیتی وزارت میراث فرهنگی قلم می زنند، نه در این دولت كه حتی در دولت های گذشته نیز تعهد خود به حفظ آثار تاریخی و سرمایه های ملی ایران را به زر و زور مدیران وزارت میراث فرهنگی نفروختند. این دسته خبرنگاران و رسانه های متعهد كه سال ها خود را وقف نوشتن از وضعیت آثار تاریخی ایران و البته به چالش كشیدن روسا و مدیران سازمان اسبق و وزارت فعلی میراث فرهنگی كه در پاسداری از سرمایه های تاریخی ایران، كاهلی كرده و می كنند یا به نفع پروژه های تخریب گرانه نه توسعه گرا در حوزه میراث فرهنگی جا خالی می دهند، هرگز آلوده بازی ثروت و قدرت مدیران اسبق و فعلی میراث فرهنگی نشدند.
استفاده از واژه «باج گیر» برای این دسته از خبرنگاران دلسوز و جریان ساز حوزه میراث فرهنگی ایران، نه تنها زیبنده نام وزارت میراث فرهنگی نیست كه اتفاقا باید عملكرد مدیرانی كه از واژه های تازه علیه رسانه ها و خبرنگاران متعهد حوزه میراث فرهنگی با هدف «ترور شخصیتی» رسانه ها و خبرنگاران این حوزه استفاده شده است، زیر ذره بین گذاشت تا مشخص شود واژه «باج گیر» شایسته كدام سوی ترازوی عدالت در وزارت میراث فرهنگی است؟
دوم: مجموعه وزارت میراث فرهنگی، به ویژه شخص وزیر و قائم مقام او كه عنوان معاون میراث فرهنگی را یدك می كشد، باید بدانند كه خبرنگاران متعهد و رسانه های مستقلی كه «مواجب بگیر» آن وزارت خانه نشده و نمی شوند، پرداختن به موضوع میراث فرهنگی را وظیفه حرفه ای، انسانی و اخلاقی خود می دانند و شایسته نیست كه آن ها را برای ترور شخصیت به دلیل انتشار گزارش های انتقادی از وضعیت حفاظت و نگهداری آثار تاریخی ایران «باج گیر» بخوانند یا برایشان «پرونده سازی» كنند.
برخی مدیران معاونت میراث فرهنگی در حالی خبرنگاران و رسانه های فعال و قدیمی حوزه میراث فرهنگی را در دوره جدید و همزمان با آغاز تغییرات مدیریتی، بدون نگاه به كاستی های فراوان مجموعه مدیریتی خود «باج گیر» خوانده اند كه حتی خبر نداشتند «مترو شیراز» از كنار حافظیه عبور كرده است. آن ها حتی نمی دانستند «كوه رحمت» تخت جمشید در حال تراشیدن برای برداشت معدنی بود. حتی خبر نداشتند بزرگترین «باند قاچاق اشیای تاریخی» كشور در فرودگاه امام خمینی (ره) چگونه و چه زمان منهدم شد؟ چشم شان را هم به روی «تفاهمنامه» صوری پژوهشگاه میراث فرهنگی با مترو شیراز بسته بودند و پس از اطلاع رسانی همین رسانه ها و خبرنگاران از جزئیات این تفاهمنامه بود كه دانستند چه كلاه گشادی سرشان رفته است. همین رسانه ها و خبرنگاران مستقل و متعهد بودند كه از فروش سكه های هخامنشی و ساسانی قاچاق شده از ایران در «حراج نیویورك» خبر دادند و آن ها حتی نمی دانستند این حراج چه زمان برگزار شده است؟ البته كه همین خبرنگاران و رسانه های به تعبیر مدیرا معاونت میراث فرهنگی، «باج گیر» بودند كه بدون دریافت «باج» از معاونت میراث فرهنگی كشور، فیلم حراج نیویورك را هم به امید بازگرداندن این آثار به دست این مجموعه رساندند.
سوم: واضح است كه انتشار خبرهای چالشی در حوزه ماموریتی معاونت میراث فرهنگی كار مدیران این مجموعه را زیاد می كند و آن ها را از جلسات بیرونی و داخلی مجموعه مدیریتی خود و عدم حضور در ارگ آزادی تهران محروم می كند. اما واقعا وضعیت مدیریتی در وزارت میراث فرهنگی كشور به كجا رسیده كه مدیران ارشد معاونت میراث فرهنگی كشور، ساعت ها زمان خود را به جای آن كه صرف بررسی چالش های حوزه میراث فرهنگی و پیگیری گزارش های همین به زعم آن ها خبرنگاران «باج گیر» كنند و مدیران خود در استان ها را به تلاش برای حل مشكلات مطروحه وادار كنند، تصمیم می گیرند ساعت ها زمان مدیریتی كشور را برای واژه سازی با هدف «ترور شخصیتی» رسانه ها و خبرنگاران متعهد و مستقل كه گزارش های مرتبط با موضوعات میراث فرهنگی را پیگیری و جریان سازی كرده اند، هدر دهند؟ واقعا یك مدیر میراث فرهنگی به كجا می رسد كه به «واژه سازی» برای خبرنگاران متعهد حوزه میراث فرهنگی در وزارت میراث فرهنگی برای حفظ جایگاه خود در «صندلی بازی» حتی حاضر می شود ساعت ها وقت مدیریتی كشور را هدر دهد كه واژه خبرنگار یا رسانه «باج گیر» را به ناحق در ذهن وزیر و معاونین این وزارت خانه حك كند؟
پایان: مجموعه وزارت میراث فرهنگی و كارشناسان و خبرنگاران این حوزه می دانند كه ارگ آزادی تهران، بویژه معاونت میراث فرهنگی این وزارت خانه در سالیان گذشته خانه دوم روزنامه نگاران و خبرنگاران میراث فرهنگی بود. اما حالا چه اتفاقی افتاده است؟ آیا مدیران معاونت میراث فرهنگی كشور خبرنگاران و رسانه های متعهد و دلسوز را به جرم انتشار گزارش های رسمی از وضعیت آثار تاریخی ایران و به چالش كشیدن وضعیت مدیریتی این حوزه با هدف صیانت از آثار تاریخی را «باج گیر» خطاب می كنند تا مبادا پایه صندلی شان در این وزارت خانه سست شود؟ واژه «باج گیر» دقیقا برازنده كدام سوی این ماجرا است؟