پنج شنبه, ۰۲ فروردین, ۱۴۰۳

وزیر سابق اطلاعات و فرهنگ افغانستان در گفت‌وگو با صدای میراث: گنجینه باختر را پنهان کردیم/سیاستمداران افغان در قاچاق اشیای تاریخی دست داشتند/طالبان حفظ آثار تاریخی را در اولویت قرار دهد/رییس‌جمهور سابق به درخواست‌ انتقال امن آثار تاریخی توجه نکرد/نگران تخریب آثار بودایی افغانستان هستیم

0 انتشار:

صدای میراث: دکتر محمد قاسم وفایی‌زاده از پژوهشگران شناخته شده افغانستان در حوزه روابط بین‌الملل است. پژوهش های او عمدتا بر پایه سیاست خارجی، دولت سازی، ملت سازی، سیاست قومی، گذار مردم‌سالارانه و بنای صلح در کشورهای چندقومیتی پس از جنگ متمرکز است. وفایی زاده دکترای روابط بین‌الملل خود را از دانشگاه کانازاوا ژاپن گرفت و با پایان نامه «سیاست ورزی قومی و بنای صلح در افغانستان» توانست عنوان دومین اثر برتر سال کشور ژاپن را به خود اختصاص دهد. او پس از بازگشت به افغانستان در دولت قبلی آن کشور که شیرازه آن از چند روز قبل با سیطره دوباره طالبان بر افغانستان فروپاشید، وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان بود. اما با ظهور دوباره طالبان و تثبیت قدرت این گروه در افغانستان همچون بیشمار مردان و زنان و کودکان و جوانان افغان ناگزیر از مهاجرت شد و هم‌اکنون در ترکیه بسر می‌برد. صدای میراث در گفت‌وگویی مفصل با دکتر محمدقاسم وفایی زاده، وضعیت آثار تاریخی افغانستان پس از روی کار آمدن طالبان و شیوه برخورد طالبان با میراث‌فرهنگی افغانستان را بررسی کرده است. حافظه تاریخی جهان انهدام مجسمه‌های بزرگ بودا در بامیان که برجای مانده از دوران تمدن بودایی افغانستان بود را همچنان در ذهن نگاه داشته است و نگاه به طالبان در مواجهه با آثار تاریخی افغانستان همچنان با خاطره‌ای تلخ از نبرد این گروه با هویت تاریخی افغان‌ها در ۲۰ سال قبل عجین است. افغان‌ها اما همچنان نگران تخریب آثار و محوطه‌های تاریخی افغانستان از سوی شاخه‌های افراطی و تندرو طالبان در گوشه و کنار آن کشور هستند و حالا افغانستان با مافیای تبهکار قاچاق اشیای تاریخی از آن کشور به مقصد پاکستان نیز مواجه است. دکتر محمدقاسم وفایی زاده دراین گفت‌وگو از رها شدن بسیاری از اثار تاریخی افغانستان در هرج و مرج اخیر و بی‌توجهی رییس جمهور پیشین آن کشور به درخواست او برای انتقال اشیای تاریخی افغانستان به مخازن امن خبر داده است. او می‌گوید با این حال گنجینه بزرگ باختر یکی از مهمترین و بزرگترین مجموعه اشیای زرین باستانی افغانستان پنهان مانده است تا ملت افغانستان از مهمترین نشانه‌های هویتی خود در جنگ و آشوب محروم نشود.

 

جناب وزیر اسبق فرهنگ افغانستان پیش از آغاز این گفت‌وگو آرزو می‌کنیم افغانستان روزی از تمام این جنگ‌ها خلاص شود و مردم افغانستان روزی رنگ خوش آزادی و آرامش را ببینند.

سپاس از حسن نظر شما. امیدواریم جنگی که در افغانستان بیش از ۴ دهه دوام آورده است و موجب نابودی زیربناهای اساسی در افغانستان و فقر و مشکلات اقتصادی و کندی و توقف توسعه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در افغانستان شده است به پایان برسد و مردم افغانستان شاهد صلح و ثبات و آرامش باشند. البته وضعیت جاری برغم همه تلخی‌هایی که دارد فرصت‌هایی را هم در خود نهفته دارد که امیدواریم مسئولین امور به نحو احسن از آن‌ها استفاده کنند و افغانستان را از باتلاقی که در آن قرار گرفته نجات دهند تا آینده روشنی برای نسل امرز و فردای افغانستان باز شود و نسل‌های بعدی، سرنوشت نسل‌هایی که در این ۴ دهه در جنگ زیستند و همیشه با خشونت و ترس و بیم و هراس نفس کشیدند و سرنوشت بیشترشان مهاجرت، شهادت و مجاهدت بود، حداقل اینبار با مجاهدت مثبت در امر توسعه و زندگی و آرامش بخشیدن به فضای عمومی جامعه و ایجاد تغییر مثبت در ذهن‌های خشونت زده مواجه شود. متاسفانه اذهان مردم افغانستان در طول ۴ دهه تداوم جنگ و خشونت متاثر شد و خشونت راه خود را در لایه‌های جامعه باز کرد. البته هر جامعه‌ای که به جای افغانستان می‌بود می‌توانست تاثیرات بسیار منفی‌تر از اینرا شاهد باشد. بنده به عزم و اراده و سرسختی و مقاومت مردم افغانستان در رقم زدن یک سرنوشت روشن باور دارم و مطمئن هستم روزهای سیاه می‌گذرد و آینده روشن در انتظار مردم افغانستان خواهد بود.

ناخودآگاه وقتی از افغانستان صحبت می‌کنیم به دلیل اتفاقات ۴ دهه اخیر تصیر یک کشور جنگ‌زده، ویران شده، بسیار عقب مانده و از بین رفته در جنگ‌ به ذهن متبادر می‌شود. کشوری که تهی از هرگونه فرهنگ و تاریخ است. اما آیا واقعا افغانستان چنین کشوری است که تصویر آن به جهان مخابره شده است؟

با این سوال زمانی که در ژاپن مشغول تحصیل بودم از جانب ایرانی‌ها و غیر ایرانی‌ها مواجه شده‌ام. کاملا برعکس است. افغانستان به لحاظ تاریخی پیوند دهنده سه تمدن بزرگ بودایی، زرتشتی و اسلامی در منطقه است. جاده ابریشم هم که معبرش افغانستان بود نه تنها راهی برای انتقال کالا که مسیر انتقال علم و دانش و فرهنگ و هنر از افغانستان به نقاط مختلف جهان بود. افغانستان از لحاظ تاریخی کانون وصل غرب و شرق آسیا تا اروپا بود. اما از قرن هجدهم با ورود استعمار به این منطقه، افغانستان از جغرافیای وصل به جغرافیای فصل تبدیل شد. یعنی سیاست کشور حائل در آن به اجرا گذاشته شد و افغانستان تبدیل به کشوری حائل بین امپراطوری تزاری شوروی و کمپانی هند شرقی بریتانیایی شد. بعد از آن هم در اواخر قرن ۲۰ و در قرن ۲۱ افغانستان به جولانگاه رقابت‌های قدرت در منطقه و بازی‌های جهان دو قطبی و چندقطبی تبدیل شد که برای یکی حیات خلوت و برای دیگری عمق استراتژیک و برای آن دیگر میدانی برای جنگ‌های معطل مانده بود. دولت افغانستان اما در ۲ دهه گذشته تلاش زیادی انجام داد تا افغانستان به اهمیت استراتژیک خود در عصر جاده ابریشم بازگردد و بار دیگر به جغرافیای وصل تبدیل شود. قرار بود جاده ابریشم هم براساس ابتکار راه لاجورد احیاء شود. قدم دوم تبدیل افغانستان به کانون وصل در موضوع عرضه و تقاضا بود. در حوزه انرژی که اولویت خاص خود را داشت و از لحاظ فرهنگی هم تلاش‌های زیادی شد تا افغانستان بتواند نقش تاریخی خود را ایفا کند. به خصوص با دو کشور ایران و تاجیکستان که از لحاظ فرهنگی بسیار به افغانستان نزدیک هستند. حتی بحث کشورهای حوزه نوروز مطرح شد که شامل ۱۱ کشور شدند. بحث راه‌اندازی تلویزیون مشترک بین کشورهای فارسی زبان افغانستان، ایران و تاجیکستان هم مطرح شد که بعدها این موضوع به دلایلی معطل ماند. اما جان موضوع این است که افغانستان امروز بازمانده و میراث‌دار سه تمدن بزرگ در منطقه است. با آثار فرهنگی و میراث سه دوره طلایی و همه ما مسئول حفظ این آثار هستیم. آثاری که نه تنها به عنوان دارایی و سرمایه معنوی مردم افغانستان و حوزه فرهنگی فارسی زبان‌ها است که جزو دارایی‌های جامعه بشری است.

میراث‌فرهنگی و آثار تاریخی افغانستان حالا در سیطره طالبان است به نظر شما آن‌ها با این آثار چه خواهند کرد؟

افغانستان محل شکل‌گیری بزرگترین تمدن‌هایی بود که تاثیر شگرفی در سیر تحولات تاریخی در تمام جهان و نه تنها در منطقه ما داشتند که شکل‌دهی ساختارهای سیاسی و خط سیر تحولات اجتماعی در تمام ملل جهان به خصوص کشورهای آسیایی را موجب شدند. این میراث بزرگ برای ما باقی مانده است و افغانستان حالا در برابر چشمان تاریخ قرار دارد. اما سوال این است که آیا باید این تاریخ را در هم شکست و خود را از گذشته پربار و غنی محروم کرد یا باید به عنوان میراث‌داران خلف که توان و اراده پاسداری از گذشته و میراث‌غنی به جای مانده از گذشته تاریخی افغانستان را دارد، نقش و مسئولیت خود را در برابر میراث بشری انجام دهیم؟ اما تهدیدی که در مرحله اول در خصوص آثار تاریخی افغانستان مطرح بود، موضوع جنگ بود. کنترل وضعیت در جنگ دشوار است و با پیشروی‌های گروه طالبان بنده که مسئولیت وزارت فرهنگ را داشتم نگرانی‌های زیادی درباره آثار باستانی داشتم.

منظورتان همین دوره جدید است یا ۲۰ سال قبل؟

همین دوره جدید. سه ماه قبل وقتی پیشروی‌های گروه طالبان آغاز شد، گزارش‌هایی داشتیم که آسیب‌هایی به کتیبه سرخ کوتل در اثر اصابت گلوله‌ها رسیده است.

امکانش هست در مورد آثاری که صحبت می‌کنید نسبت به ارزش آن ها و دوره تمدنی‌شان هم سخن بگویید؟

بنده متخصص این حوزه نیستم. برای این که در تاریخ‌گذاری‌ها اشتباه نشود هم اشاره‌ای به این موضوع نمی‌کنم. ما گزارش‌هایی داشتیم که محوطه باستانی «آی خانم» در شمال افغانستان که بازمانده تمدن هلنیستی (یونانی) است، به دلیل بی‌نظمی و اغتشاش و جنگ که در آن منطقه گسترش یافته بود و فرصت را برای قاچاقچیان آثار تاریخی فراهم کرد، حفاری‌های غیرقانونی انجام می‌شود. این موضوع موجب نگرانی جدی وزارت فرهنگ افغانستان شد. گفت‌وگوهایی نیز با یونسکو داشتیم تا با فشار جهانی برای حفظ آثار باستانی اقدام شود. به دلیل جنگ در هرات هم نگرانی‌های خود را داشتیم. از مزار شریف هم گزارش‌هایی داشتیم که طالبان قصد دارد جاده‌ای از وسط حیات مسجد «خواجه ابونصر پارسا» که مربوط به دوره تیموری است عبور دهد. نگرانی ما جدی شد و تلاش کردیم از طریق بزرگان محلی این موضوع را حل و فصل کنیم. آن‌ها هم با مسئولین طالبان صحبت کردند و افراد طالبان قانع شدند جاده را از داخل حیات مسجد عبور ندهند. موارد مختلفی در گوشه و کنار افغانستان وجود داشت و گزارش‌های زیادی هم نسبت به تهدید آثار تاریخی به دستمان رسیده بود. این‌ها اثرات منفی جنگ بود. نفس جنگ تاثیرات مخرب و غیرقابل کنترل بر آثار تاریخی دارد. بخش دوم نگرانی‌هایی بود که از سرنوشت موزه‌های محلی و موزه ملی افغانستان که یکی از غنی‌ترین موزه‌های منطقه است و آثار مربوط به سه تمدن بزرگ و تاریخ افغانستان و افغانستان مدرن به علاوه آثار سرقت شده‌ای که با همکاری‌های نهادهای مختلف به موزه ملی افغانستان بازگردانده شدند و در این موزه‌ها نگهداری می‌شدند، وجود داشت. در دوره قبلی تسلط طالبان تجارب تلخی داشتیم که مهمترین آن‌ها انهدام مجسمه‌های بودا در بامیان و تخریب ۳۰۰ اثر تاریخی در موزه ملی افغانستان بود. همه این موارد موجب نگرانی‌های جدی ما برای  آینده این آثار شده بود. خصوصا در ولایات، نگرانی‌ها جدی‌تر بود. بعد از سقوط حکومت قبلی و ورود طالبان به کابل، نگرانی‌ها جدی‌تر شد و ما نیز تماس‌هایی با یونسکو و نهادهای فرهنگی در این زمینه داشتیم. اما خوشبختانه طالبان در مقایسه با دفعه قبل با رویکرد منطقی‌تر و معقول‌تری ظاهر شد و مواجهه‌شان با آثار تاریخی در مقایسه با دوره قبل حاکمیت طالبان بسیار معقول‌تر بود. همین که آن‌ها مصلحت‌ها را در نظر گرفتند و اولین اقدام‌شان که آنزمان مثبت بود را انجام دادند، باعث امیدواری شد. یکروز پس از سقوط حکومت قبلی که اغتشاشات و بی‌نظمی در کابل بسیار زیاد بود به مسئولان ماموریت دادم مراقب آثار به ویژه آرشیو ملی و موزه ملی افغانستان باشند و تلاش کنند تا در این اغتشاش بین سقوط حکومت قبلی و برپا شدن نظم توسط حکومت بعدی، این آثار به سرقت نروند. چون قاچاقچیان آثار فرهنگی بسیار در افغانستان فعال هستند و شبکه‌های بسیار گسترده‌ای نیز دارند. طالبان در اولین گام، حکمی را صادر کرد که میراث‌فرهنگی محفوظ است و هر کس که زیانی به آثار بزند برخورد قانونی با او می‌شود که قدم بسیار امیدوار کننده‌ای برای مردم افغانستان و جامعه جهانی بود و موجب آرامش خاطر شد تا در فرصت پیش آمده، آثار باستانی به یغما نرود و سر از بازارهای بین‌المللی درنیاورد. البته گزارشاتی نسبت به تعرض به آثار تاریخی به ما رسید و هنوز هم چند نگرانی در شبکه‌های اجتماعی وجود دارد. تا جایی که اطلاع دارم حفاری‌های غیرقانونی در محوطه «آی خانم» بصورت مقطعی انجام می‌شود که هنوز جلوی آن‌ها گرفته نشده است. این محوطه به لحاظ فرهنگی بکر است و کار کمتری در آن شده و احتمالا آثار زیادی هم آنجا وجود دارد. نسبت به تخت رستم در شمال افغانستان هم نگرانی‌های زیادی بود و گزارش‌هایی که داشتم نشان می‌داد نگرانی‌ها جدی است. نگرانی درباره تخت رستم بیشتر از نظر احتمال تخریب‌ محوطه از سوی اعضای گروه طالبان بود که از آنجا بازدید کرده بودند و صحبت‌هایی مبنی بر بی‌اهمیت بودن آثار تاریخی داشتند. با این حال تا به امروز آسیبی از سمت طالبان به تخت رستم نرسیده است. امروز طالبان و هواردارن این گروه به دلیل آن که در ۲۰ سال گذشته در مقابله و مواجهه با جامعه جهانی قرار داشتند و هنوز حکومت‌شان به رسمیت شناخته نشده در تلاش بیشتر برای کسب مشروعیت بین‌المللی و داخلی است. بنابراین باید بتواند دیدگاه‌های متضاد و متناقض از طیف افراطی‌ترین‌ها تا حد معتدل افراطی خود را مدیریت کند. اما این که چقدر در این زمینه موفق باشد یا چه اندازه بتواند اوضاع افغانستان را مدیریت کند، بستگی به توان مدیریتی گروه طالبان دارد. من هنوز هنوز خیلی نسبت به آینده آثار تاریخی در دولت طالبان بدبین نیستم. ولی نگرانی‌ها همچنان وجود دارد. نگرانی بیشتر از این است که حکومت جدید طالبان هنوز کنترل کاملی بر وضعیت همه ولایات ندارد و فرصت برای قاچاقچیان آثار تاریخی زیاد است. البته نمی‌خواهم چیزی بگویم که موجب تحریک وضعیت و تهدید آثار شود. اما امیدوارم دیدگاه‌های معقول و منطقی‌تر طالبان بر سایر دیدگاه‌های افراطی این گروه غلبه کند تا شاهد تخریب هیچیک از آثار تاریخی افغانستان نباشیم. نگرانی‌ها در محوطه «عینک لوگر» که آثار تاریخی مربوط به دوره بودایی در آنجا کشف شده است وجود دارد. بیش از ۳ هزار و ۵۰۰ اثر تاریخی از این محوطه جمع‌آوری شده بود که تعدادی از آن‌ها بسته‌‌بندی شده بودند و تعدادی نیز به همان صورت باقیمانده بود. علاوه بر این که مجسمه‌های بزرگ غیرقابل انتقال در این محوطه کشف شده بود که همانجا باقی است و حتی وجود این آثار موجب ممنوعیت کامل بهره‌برداری از معدن مس لوگر شد. می‌خواستیم این آثار را به موزه ملی افغانستان منتقل کنیم که به دلیل تشدید وضعیت جنگی این امکان فراهم نشد. در مورد این محوطه نگرانی‌های جدی داشته و دارم. اطلاعاتی هم مبنی بر حضور تعدادی از مافیای شناخته شده آثار تاریخی افغانستان در این منطقه داشتیم. با این حال تا جایی که خبر دارم جای تشویش و نگرانی زیاد با توجه به وضعیت موجود نیست. اما به عنوان یک پیام اجازه دهید بگویم که تغییر حکومت‌ها نباید موجب نابودی میراث‌فرهنگی ملتی شود که آن‌ها را به تاریخ ۵ هزار ساله وصل می‌کند. بنابراین هر حکومتی باید مسئولیت درجه اول خود را بر حفظ آثار تاریخی با هر دیدگاهی در اولویت قرار دهد.

چرا افغانستان با داشتن این پیشینه غنی فرهنگی و تاریخی و این حجم از آثار تاریخی از سه تمدن بزرگ امروز در این وضعیت قرار دارد که این تصویر منفی از افغانستان به بیرون ارسال می‌شود؟

در حوزه مطالعات فرهنگی و اجتماعی مقوله‌ای است که می‌گوید تا زمانی که شما داشته‌های فرهنگی خود را تبدیل به کالای قابل عرضه در مارکت فرهنگی به جهان نکنید، هرچه داشته باشید انگار چیزی ندارید. تا زمانی که خیام یا مولانای بلخ آثارشان به زبان قابل فهم ر جهان ترجمه نمی‌شد مولانا یا خیامی در سطح جهان وجود نداشت. نقطه ضعف ما در افغانستان همین بود که در عرصه تولیدات امروزی و پل زدن به تاریخ غنی ناکام بودیم. مشکل اصلی از همین جا نشات می‌گیرد که ما نتوانستیم میراث فرهنگی را به نمایش بگذاریم. البته نمایشگاه هایی در چین داشتیم و قرار بود این اواخر آثار طلاتپه را هم در فرانسه به نمایش بگذاریم. ولی جز همین نمایش آثار، کار دیگری نکردیم. نتوانستیم به جهان نشان دهیم که افغانستان در امتداد گستره بزرگی از تولیدات فرهنگی در طول تاریخ قرار دارد و بر خوان بسیار گسترده و بزرگ و پربرکت فرهنگ بشری نشسته است. این که نتوانستیم پاسدار یا معرف خوبی باشیم مشکل از نسل فرهنگی افغانستان بود. البته نمی‌توان آن‌ها را مقصر اصلی این وضعیت دانست. چون ۴ دهه جنگ به قدری تاثیرات منفی بر ذهن سیاسیون و مردم افغانستان گذاشته که حالا می‌گویم حتی باید از مردم و سیاسیون افغانستان هم تمجید شود که نگذاشتند با تمام این مشکلات افغانستان دچار گسیختگی کامل شود و این نقطه قوت در مردم افغانستان متشکل از همه اقوام است. افغانستان از لحاظ فرهنگی یکی از متنوع‌ترین فرهنگ‌ها را از لحاظ اجتماعی دارد. ۴۶ قوم، بافت این ملت را شکل می‌دهند که به ۵۷ زبان صحبت می‌کنند. این تکثر فرهنگی در افغانستان نعمتی است که می تواند غنای جمعی ملت افغانستان را شکل دهد. اما این تکثر موجب جدایی‌طلبی نشد. افغانستان امروز با همان پیشینه فرهنگی، هنوز مولانا و جامی و خواجه عبدالله انصاری را مربوط به خود می‌داند و یک روح واحد در همه اعضای این پیکره تنیده شده است که باعث شده با تمام تحولات سیاهی که در این کشور رخ داد، ملت افغانستان در برابر گسیختگی کامل مقاومت کنند.

الان که طالبان محوطه‌ها و آثار تاریخی را در اختیار دارد حساسیت مردم نسبت به آثار تاریخی و خطر تخریب این آثار چه اندازه است؟ اصلا افغان‌ها حساسیتی نسبت به آثار تاریخی‌شان دارند؟

مردم افغانسان حساسیت جدی نسبت به گذشته و میراث تاریخی خود دارند. اما گاه در شرایط نامطلوبی قرار می‌گیریم که فقط به زنده ماندن و نجات لحظه حاضر خود فکر می‌کنیم. در این شرایط بسیاری از اولویت‌هایی که جزو اولویت‌های درجه یک است تبدیل به اولویت‌ درجه چندم می‌شود. در بسیاری موارد شرایط امروز برای مردم افغانستان همین موارد است. بیشتر از ۵۰ درصد مردم زیر خط فقر زندگی می کنند. نظام اقتصادی افغانستان در حال فروپاشی است و اثرات این فروپاشی در زندگی و سفره افغان‌ها که با درآمد روزانه کمتر از یک دلار زندگی می کنند، دیده می‌شود. این وضعیت اولویت‌ها را تغییر می‌دهد. سطح حساسیت مردم نسبت به میراث‌فرهنگی همچنین وابسته به نقشی است که نخبگان جامعه ایفاء می‌کنند. این که تا چه اندازه آن‌ها بتوانند مردم را نسبت به موضوع میراث‌فرهنگی آگاه کنند مساله دیگری است. زمانی را به خاطر دارم که گروه‌های سیاسی در مسابقه نشانه‌زنی آثار تاریخی را هدف می‌گرفتند. آن‌ها خصومتی با این آثار نداشتند اما نسبت به این موضوع که تخریب یک اثر چه تبعات فرهنگی بر افغانستان دارد آگاه نبودند. به همین دلیل هم با این آثار به شکل وحشتناکی بازی می‌کردند. امروز هم همان مشکلات در سطوحی از طالبان وجود دارد. بنابراین عدم آشنایی و ناآگاهی گاه چنان آسیبی می‌تواند به آثار تاریخی وارد کند که یک حکومت با سیاست‌های خود نمی‌تواند این اندازه مخرب باشد. مردم افغانستان اکنون نسبت به داشته‌های تاریخی خود حساس هستند. اگر اینچنین نبودند بسیاری از محوطه‌ها مانند «آی خانم» و «عینک لوگر» و آثار فرهنگی دوره تیموری شهر غزنی به عنوان پایتخت جهان اسلام یا آثاری که در هلمند و قندهار وجود دارند و یا آثار خوب ام‌البلاد یعنی بلخ، این قدیمی‌ترین کلانشهر جهان که بر روی زمین مانده‌اند تا به حال نابود شده بودند. پس مردم حساس هستند. اما نقش دولت در جلوگیری از تخریب آثار هم مهم است. طالبان متاسفانه در گذشته مجسمه‌های بزرگ بودا در بامیان را تخریب و افغانستان را از یک اثر بسیار شکوهمند تاریخی محروم کرد. این اقدام در حافظه فرهنگی مردم افغانستان باقی مانده است. اما کاری که قاچاقچی‌ها و مافیای آثار تاریخی در افغانستان انجام داده‌اند هم کمتر از اقدام طالبان نبود. حفاری‌های غیرمجاز زیادی در افغانستان صورت گرفته است و حتی برخی آمده‌اند با نبش قبر با هدف بیرون آوردن اشیای تاریخی  اجساد مومیایی شده را از قبرها بیرون کشیده‌اند. کتیبه‌های بسیار معروف و آثار خطی که بر روی پوست نسخ شده بود هم از افغانستان خارج شده است. البته که بخشی از این آثار در سال‌های گذشته در جهان کشف و به افغانستان بازگردانده شد. در آخرین روزهایی که در وزارت فرهنگ بودم، یکی از کشورهای اروپایی نامه‌ای به ما داد که تعدادی آثار فرهنگی کشف شده است که شباهت‌هایی به آثار بازمانده از یونان باختری در افغانستان دارد. این آثار را به کارشناسان دادیم که مشخص شود متعلق به ما است یا خیر؟ یعنی سرقت آثار باستانی افغانستان کمتر از میزان قاچاق موادمخدر نبوده است و بسیاری از این راه ثروت کلانی به دست آورده‌اند و با فروش پیشینه فرهنگی مردم افغانستان جیب‌های خود را پر کردند. متاسفانه افراد به نام و مشهوری هم بودند که دست به این اقدامات کردند. سیاستمداران نامداری هم اقدام به قاچاق اشیای تاریخی افغانستان کرده‌اند که گزارش اقدامات آن‌ها در اختیار یونسکو و برخی نهادهای فرهنگی است.

سیاستمداران افغانستان هم در قاچاق آثار باستانی دست دارند؟  

بله! شخصیت‌های سیاسی و برخی فرماندهان غیرمسئول که در طول این ۴ دهه در برهه‌های مختلف فعال بودند و حتی گروه‌های مسلح داشتند و کنترل برخی نقاط افغانستان هم دست خودشان بود در این مسیر فعالیت می‌کردند. امروز هم نگرانی ما سیاست طالبان نسبت به آثار تاریخی است. آن‌ها هنوز در عمل نتوانسته‌اند اقدامی کنند که موجب رفع نگرانی‌های موجود نسبت به حفاظت از آثار تاریخی افغانستان شود. مشکل دیگر این است که کشورهایی مثل پاکستان مرکز ترانزیت آثار افغانستان هستند و بصورت هدفمندانه اقدام به قاچاق آثار تاریخی افغانستان می‌کنند. مافیای آثار تاریخی که قبلا فعال بود و دوباره سربرآوره است نیز نگرانی جدی ما در شرایط فعلی است که با استفاده از فرصت جدید ممکن است سطح قاچاق آثار تاریخی افغانستان را تشدید کند. بنده به جرات می‌گویم که قاچاق آثار تاریخی افغانستان هنوز متوقف نشده است. بنابراین حاکمیت جدید باید با احساس مسئولیت در این مورد اقدام عملی کند. چون ثروت و سرمایه‌ای که با فروختن فرهنگ افغانستان فراهم می‌شود معامله‌ای سراسر زیان با فرهنگ ملت و یک کشور است و باید طالبان در این زمینه مسئولانه‌تر عمل کند و حفاظت از آثار تاریخی را در صدر اولویت‌های خود قرار دهد.

شما از تاریخ افغانستان صحبت کردید اما اشاره ای به آثار هخامنشی و ساسانی در افغانستان نکردید

میراث مربوط به سه تمدن بزرگ که چتر واحد همه دوره ها است را برشمردم. بودایی و زرتشتی و اسلامی و در عین حال هلنیزم که گوشه‌ای از یک مدنیت اروپایی در افغانستان است. از دوره هخامنشیان و ساسانیان و همه دوره‌ها افغانستان جزیره‌ای جدا افتاده نبوده و عضو فعال این حوزه بوده است. اثری از هر دوره تاریخی در گوشه‌ای از افغاستان پیدا می‌شود و به هر شهر افغانستان که بروید، مثلا در بامیان یا بلخ و قندهار و غزنی و غور یا شمال افغانستان؛ در بدخشان و تخار و جنوب افغانستان و مرکز افغانستان، ردپای دوره‌های طلایی و حداقل نیمه‌طلایی تاریخ را مشاهده خواهید کرد و آثار زیادی از این دوره‌ها به جای مانده است که تعدادی سالم و تعدادی نیز فروریخته است.

الان طالبان با آثار دوران تاریخی چه خواهند کرد؟ چقدر ممکن است این آثار توسط طالبان تخریب شوند؟

روزی که خبرهای مربوط به تخت رستم بیرون آمد این نگرانی برای ما ایجاد شد. یک وقت سوال است که آیا همه میراث تاریخی به خصوص میراث دوران بودایی و زرتشتی در معرض تهدید هستند؟ یا نسبت به یک میراث مشخص از یک دوره مشخص صحبت می‌کنید؟ یعنی تهدید گزینشی از یک اثر مشخص مربوط به دوره‌ای تاریخی با هدف زدودن آثار تمدنی یک دوره یا عصر خاص که این هم دیدگاه ویرانگر و مخرب است. نمی‌توان با تخریب آثار یک برهه یا یک سلسله پادشاهی از یک امپراتوری، ردپای آنرا از تاریخ پاک کرد. افغانستان در عصر غزنوی‌ها و غوری‌ها و حتی در دوره احمدشاه، لشگرکشی‌هایی به هند داشت اما آیا می‌توان نشانه‌های سلسله مغولی هند که یک پایتخت در هند داشت و یک پایتخت در کابل، با تخریب آثار آن دوره در تاریخ حذف کرد؟ خیر با از بین بردن آثار یک برهه تاریخی نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود.

پنجشیر به لحاظ تمدنی چه جایگاهی  در تمدن افغانستان دارد؟

پنجشیر مثل هر ولایت دیگر افغانستان بخش پرافتخار پیکره افغانستان و حوزه تمدنی ما است و نقش پررنگی در تاریخ قدیم و معاصر افغانستان داشت. اکتشافات صورت گرفته است در ولسوالی‌های شیرکی، کابل و ولایت پروان مشخص کرد که یرخی از محوطه های پیرامونی متعلق به مرکزیت بخش‌هایی در طول تاریخ بود. ولایت کاپیسا که پنجشیر از ولسوالی‌های آن بود نیز همین گونه است. مثلا در حوزه شمالی کابل هم بگرام در پیرامون مرکزیت‌ها شکل گرفته است. پنجشیر هم نقش اساسی خود را در طول تاریخ افغانستان داشته و این ولایت نقش بسیار کانونی در تولیدات فرهنگی در طول تاریخ داشت.

در سه روز خلاء قدرت در افغانستان چه تعداد آثار تاریخی را به کشورهای دیگر امانت دادید؟ در جنگ‌های این اتفاق مرسوم است که دولت‌ها آثارشان را برای در امان نگاه داشتن به کشورهای دیگر امانت می‌دهند.

در ماه آخر مسئولیت در وزارت فرهنگ افغانستان یکی از مباحث جدی که به عنوان گزینه پیشنهادی برای حفاظت از آثار منقول تاریخی افغانستان ارایه کردم موضوع امانت بود. قراردادی با یکی از موزه‌های فرانسه داشتیم و تلاش داشتیم نهایی شود تا آثاری که قرار است برای نمایش به آن موزه برود، همانجا به امانت بماند. متاسفانه در آنزمان اولویت‌های دولت قبل در آخرین روزها بیشتر امنیتی بود و به این موضوع کمتر توجه شد.

یعنی همه چیز رها شد و آثار حتی به مخازن امن هم نرفت؟

در مواردی که تهدید جدی‌تر بود آثار به مخازن امن انتقال داده شد. آثاری که مربوط به ارگ ریاست جمهوری بود هم مثل آثار طلاتپه همانجا در ارگ باقی ماند. در ولایات مختلف تلاش کردیم آثار را به مخازن انتقال دهیم. در اغلب موارد موفق شدیم و در خیلی موارد هم فرصت نبود و نشد. در مرکز آرشیو ملی هم حدود ۳۰ درصد تدابیر حفظ آثار آرشیو انجام شد. ولی فرصت بسیار اندک بود. مثلا در عینک لوگر می‌خواستیم آثار را به مخزن امن انتقال دهیم و درخواست کردیم یک کریدور امنیتی برای سه روز در اختیار ما قرار دهند تا آثار منتقل شود. ولی متاسفانه این کریدور باز نشد و متاسفانه در دولت هم این پیشنهاد اصلا مورد توجه قرار نگرفت. وزارت فرهنگ نیروی نظامی ندارد و فقط نیروی حفاظت از آثار تاریخی دارد که همانزمان از تعدادی از این نیروها در جنگ استفاده شد. ما هم اعتراض کردیم که نباید از آن‌ها در جنگ استفاده شود. چون این اقدام محوطه‌های تاریخی را تبدیل به سنگر جنگی می‌کند. به هر حال فرصت کافی برای انتقال اشیاء به مخازن امن وجود نداشت.

این موضوع را با رییس‌جمهور سابق هم در میان گذاشتید؟

در چندین صحبت که با رییس‌جمهور داشتم با دیدگاه‌های خوشبینانه نسبت به برنامه‌های آینده سخن گفتیم. اما در روزهای آخر تقریبا ۹۰ درصد وقت‌ ایشان مصروف مسایل امنیتی ‌شد و حتی در بررسی بودجه دولت بودجه اکتشافی و بخشی از بودجه عادی تمام ادارات غیرنظامی نیز به وزارت داخله و دفاع و امنیت ملی افغانستان انتقال یافت و هیچ بودجه‌ای غیر از حقوق کارمندان در اختیار وزارت فرهنگ قرار نداشت. با این حال گزارشی به رییس‌جمهور وقت ارایه دادم که این گزارش باید در شورای امنیت ملی افغانستان به بحث گذاشته می‌شد و تدابیر فوری برای حفظ آثار تاریخی اندیشیده می‌شد که متاسفانه اصلا توجهی به آن نشد.

گنجینه بزرگ باختر افغانستان کجاست؟

گنجینه باختر محفوظ است. این گنجینه مربوط به اکتشافات طلاتپه است که فقط ارزش مالی آن بیش از ۵۰۰ میلیون دلار برآورد شده است. اما طبیعی است که ارزش فرهنگی و تاریخی آن قابل پیمایش در وجه نقد نست. ارزش این گنجینه فراتر از محاسبات عددی است. گنجینه باختر محفوظ است و در تحولات قبلی هم محفوظ ماند. امروز هم محفوظ است و نگرانی در موردش وجود ندارد.

یعنی در نقطه امنی مثل غارهای تورابورا یا بامیان نگهداری می‌شود؟

خیر در بامیان نیست. در یک نقطه امن نگهداری می‌شود. یک نگرانی دو ماه قبل از سقوط کابل به دست طالبان از سوی نمایندگان مجلس با رنگ سیاسی مطرح شد که انتقاد به رهبری حکومت قبلی بود. نمایندگان می‌گفتند معاملاتی صورت گرفته و تدابیر لازم برای حفظ آثار تاریخی و این گنجینه صورت نگرفته است. اما بعد توضیحات لازم داده شد و نگرانی‌ها حل شد. گنجینه باختر میراث ملی افغانستان است. آثار طلاتپه نیز در کشورهای مختلف به نمایش گذاشته شده و کاتالوگ‌های زیادی که از آن‌ها منتشر شده و هر کس آن‌ها را ببیند می‌شناسد. بنابراین قاچاق شدن این آثار آسان نیست و تهدید کمتری نسبت به این آثار وجود دارد.

پس مهمترین گنجینه افغانستان در همان کشور است و کسی از جای آن خبر ندارد؟

بله در افغانستان و در یک نقطه امن است.

در شرایط فعلی نگران تخریب آثار کدام دوره تمدنی در افغانستان هستید؟

در دو بخش دارای نگرانی جدی هستم. یکی در مورد آثار به جای مانده از دوره بودایی در افغانستان آن هم به دلیل دیدگاه‌های بسیار افراطی، ناآگاهانه و جاهلانه که نسبت به تاریخ و پیشینه تاریخی افغانستان وجود دارد. البته امیدوارم رویکرد منطقی و عقلانی نسبت به این داشته‌ها برنده شود و برای حفظ آن‌ها احساس مسئولیت شود. نگرانی دوم از آثاری شبیه به اثار طلاتپه است که فوری نقد می‌شود و قابلیت زیادی برای قاچاق دارد. اما باید توجه داشت که نمی‌توان مقابله با آثار تاریخی را با نیروی امنیتی که هیچگونه آشنایی با این آثار ندارند انجام و امنیت آثار را تامین کرد. باید یک نیروی ویژه آشنا با آثار تاریخی در افغانستان وجود داشته باشد. افغانستان ۸۰۰ نقطه تاریخی ثبت شده دارد که حفاظت از آن ها باید به صورت تخصصی انجام شود. اینگونه نمی‌شود که بگوییم مثلا ۱۰ محوطه به نام «آی خانم» و «بامیان» و … را مراقبت کنیم و مابقی را رها کنیم. این ۸۰۰ محوطه باید مورد حفاظت جدی قرار بگیرند. خیلی از این محوطه‌ها و آثار ممکن است به دلیل اهمیت ندادن و بی‌توحهی نابود شوند و این فرصت را برای افرادی که به دنبال اشیای تاریخی هستند فراهم کند تا اقدام به غارت آن‌ها کنند.

چه تعداد آثار تاریخی اعم از بنا و محوطه‌های تاریخی در افغانستان شناسایی و ثبت شده است؟

بیش از یکصد هزار اثر تاریخی ثبت شده در وزارت فرهنگ داریم. اما در بخش محوطه‌های تاریخی فقط ۸۰۰ محوطه  ثبت شده که اطلاعات کامل آن‌ها در اختیار یونسکو است.

فکر می‌کنید طالبان در مواجهه با آثار تاریخی تغییر کرده است؟

طالبان تغیر کرده است. شکی نیست. ولی درجه و سطح تغییر این گروه باید در عمل مشاهده شو  تا نگرانی‌ها بطور کامل برطرف شود.

 

print

لطفا دیدگاه خود را ثبت کنید