علیرضا صادقی امیری؛
کنشگر میراث فرهنگی و گردشگری
صدای میراث: شوربختانه آستانه بردباری و تابآوری هازمان بسیار پایین آمده و تندی و خشم و شتاب جایگزین درنگ و شکیبایی و اندیشیدن شده، بفرنام نمونه در موضوع برگزاری کنسرت در پارسه، از سوی هنرمند شناخته شده جناب علیرضا قربانی کنشها و واکنشهای بسیاری روی داده است، هرچند این رفتارها بدیهی و عادی است، اما نوع برچسبزنیها و یا انگ زدنها بسیار ناشایست و هیجانی و از شوریدگی است، نه از دانش و آگاهی، با نگاه و بررسی یادداشت ها و پیام ها و داستانوارههای رد و بدل شده است.
در این میان همسویان و ناهمسویان به سه گروه: توجیهگر و مالهکش، جوگیر و موج سوار، دلسوز و نگران دسته بندی و مورد انگ یکدیگر قرار گرفتند و شگفتا که در هر سه دسته یاد شده، بیشترین تنشها و کنشها و انگها را افرادی زدند که کمترین پیوند، دانش، آگاهی و تخصص را در حوزه موسیقی یا روند برگزاری یک کنسرت یا مرمت آثار باستانی یا چگونگی نگاهداری محوطه باستانی و یا قوانین در پیوند بناهای میراث جهانی دارند.
مثلا خودم گواه بودم: فلانی که تقریبا سیاهترین و فاسدترین کارنامه را در حوزه میراث دارد و خیانتهای بسیاری را در تخریب بافت تاریخی یک کلانشهر در کارنامه پیشین خود داشته و اهل لابی و زد و بند با بدنههای گوناگون دستگاه های دولتی، سیاسی و … است، به یکی دیگر از کنشگران میراث که بخاطر باور شخصی مخالف برگزاری هرگونه رویداد بزرگ از کنسرت تا نمایش و از نمازجماعت تا هیات عزاداری و از جشنوارههای زشتمنظر به بهانه گردشگری و صنایع دستی تا ریتون پلیاستر و آش دوغ فروشی در بناهای تاریخی بوده، میگوید: «شما مشتی بیسواد هستید که مخالف هنر و شادیاید».
و یا آن دیگری که صرفا بخاطر پیشه یا علاقهاش آمد و شد بیشتری به یک بنای تاریخی دارد، در قالب یک متخصص بناهای تاریخی و مرمتگر به دیگران تضمین و تاییدیه می دهد که جای هیچ نگرانی نیست و مخالفان برگزاری «افرادی جوگیر و موج سوار و تندرو هستند.» یا یک باستانشناس یا فعال حوزه راهنمایان گردشگری، برای تایید این رویداد میگوید: «سر بلندگوها به سمت پردیس و پارکینگ است و همهجا همین بوده و در همه کشورها کنسرت موسیقی در بناهای تاریخی برگزار کردند»، پیش از سال ۵۷ هم انجام شده، پس نباید هیچگونه مخالفتی کرد. از سویی یک بلاگر حوزه مسائل گردشگری یا اجتماعی یا ورزشی، بدون هیچگونه تخصص و دانشی، میگوید: «برگزاری کنسرت باعث تخریب کاخها و نشست زمین و ترک دیوارها میشود» و قطعا اگر هدفش خودنمایی و موج سواری نباشد، گفتارش یک دفاع بد است.
در قوانین و نگاه دولتی که بودجه سالانه دستمزد کارکنان و حفاظت و پژوهش بناها و محوطه ها را نه تنها افزایش نمیدهد بلکه کاهش و کلا قطع میکند، آیا باید خوشبینانه به این موضوع پرداخت، که هدف، معرفی و همه تلاشها، در راستای حفاظت است؟ در رویی که هزاران محوطه تاریخی کشور به دلیل عدم پروایی و اختصاص بودجه، به حال خود رها شده و محلی برای آزمون و خطای حفاران غیرمجاز شده است. هزاران محوطه کاوش نشده، تعیبن حریم نشده، حفاظت فیزیکی نشده، مرمت و توسعه داده نشده در کشور وجود دارد؛ آنوقت، کنشگران، دلسوزان و فعالان حوزه میراث فرهنگی به جای آن که توان و تمرکز و تلاش خود را یکسویه و درست راهبری کنند در تکاپو برای برچسب زدن و انگ چسباندن به یکدیگر و خود را مشروع و درست جلوه دادن هستند.
آیا اینگونه بهتر و بی تنشتر و حرفهای تر نبود، که مثلا کنسرت مذکور در یک سالن فاخر و مناسب با رویدادهای موسیقی در شیراز یا مرودشت برگزار میشد و پس زمینه اش هم از تندیس های پارسه و در میان آن فیلم های معرفی آن پخش میشد و در پایان بخشی از درآمد آن برای تخت جمشید هزینه میشد؟ اگر هم بهانه آن است که در سراسر شیراز یا مرودشت که دو گردشگرپذیرترین شهرهای کشور هستند، سالن مناسب و درخور وجود ندارد، آیا نباید الویت مطالبه دوست داران موسیقی ایجاد یک سالن استاندارد و برپایی ماهانه کنسرت های فاخر باشد؟ آیا همان انگیزش و بازخورد معرفی و ارجمندی بنای تاریخی را القا نمیکرد؟ آیا بهانه ای نمی شد که دیگر هنرمندان نیز هرکدام در کنسرت های خود متولی معرفی و شناسایی یک بنای تاریخی و ارزشمند فرهنگی شوند؟ آیا به دلیل اجرای همین روش، فروش بلیط ها افزایش نمی یافت و آندسته از گروه های ملی و دوستدار میراث تاریخی و طبیعی برای پشتیبانی و حمایت بیشتر به این کنسرت ها نمیرفتند؟
پس باید اینگونه برداشت کرد که برگزاری کنسرت در محوطههای باستانی وبه ویژه میراث جهانی پارسه، الزاما و صرفا برای معرفی این بنا و یا تلنگر حفاظتی یا ارزش بخشیدن به آن نیست، بلکه اتفاقا برعکس بوده و احتمالا برگزار کننده آن در پی ایجاد ارزش افزوده به اجرای خود است. چه بسا در این اندیشه باشد که انحصار برگزاری کنسرت در محوطه های تاریخی را نیز در
دست خود بگیرد. مانند آن فیلمساز مشهور که چنین کرد و به بهانه یک یا دو فیلم تاریخی، بسیاری از بناها، کاخ ها و خانه های تاریخی را در انحصار تولیدات خود قرار داد و سپس مشخص شد که چه خسارتهای جبران ناپذیری به آن بناها وارد شد که از چشم عموم مردم دور ماند.
اما اصل موضوع، برگزار کردن یا نکردن یک کنسرت موسیقی نیست، بلکه تلنگر به ساختار مدیریت حفاظت، مرمت، نگهداری، معرفی و توسعه یک یا هر بنا و اثر تاریخی در کشور است و اینکه هرچیزی در راستای توسعه پایدار باید درست و به جا و بایسته و شایسته اجرا و انجام شود.
مثلا چون در بعلبک لبنان، یا اهرام مصر یا آکروپولیس آتن کنسرت برگزار شد، الزاما خوب است و ما باید همه جا کنسرت موسیقی در بناهای تاریخی بگذاریم؟ آیا مهمترین یا تنها روش معرفی و توسعه تبلیغاتی این است؟ آیا تاکنون اصول بنیادین و اولیه مرمت، حفاظت و معرفی آثار درست و بنیادین اجرا شده است که حالا وارد مرحله تازه و مدرنتر معرفی بناهای تاریخی بشویم ؟
در همان نوروز نیز شوربختانه صرف آنکه فصل و پیک گردشگری و سفر هست و صرف عدم اعتراض مسافران و فروش بلیط، صدها تن بیش از گنجایش وارد بناهای تاریخی میشوند و آسیب های بسیاری به آن میزنند. عملا به جای آن که نوروز و سفرهای آن فرصت گرانبها برای معرفی و آشنایی و اعتبار بخشی به بناهای تاریخی و موزه ها و محوطه های باستانی و طبیعی باشد، بدل به فصلی برای تخریب بیشتر و زیان و فشار بیش از اندازه به آن میشود.
راهکار آن است که به جای آنکه بناهای تاریخی صرفا محلی برای اغنای ذائقه مسافران و مدیران باشد و در آن به بهانه جشنواره اقوام و عشایر به جای معرفی درست و راستین فرهنگ و زیست اصیل و کهن عشایر و تیره های ایرانی در آن فلافل و کباب و بستنی و آش بفروشند و شترگردانی نمایند و کالای بنجل چینی و صنایع دستی شرق آسیایی به حراج بگذارند؟ یا در آن به بهانه همایش های مذهبی و ملی و شهرستانی، مدیران برنامه های تبلیغاتی یا سیاسی خود را اجرا کنند و گروهی نیز چون نمیخواهند از قافله عقب بمانند دست به تخریب یا تایید این گونه کارها می زنند که از این نمد کلاهی نیز برای خودشان ببافند؟
در حالی که بهتر است نمایشگاه ها و کارگاه های آموزشی و معرفی برای بازدید کنندگان در همه فصول سال گذاشت و در آن از اهمیت، دشواری ها، تخصص های مربوطه و روند مرمت و حفاظت گفت و دستاوردهای نوین و مشارکت های مردمی را پذیرا شد و این بناها به مکان هایی ارزشمند جهت معرفی آداب و تاریخ و فرهنگ و زیستمندی و پیشینه ایرانی بدل شود. پس از آن می توان گام های بعدی را بهتر و هوشمندانه تر برداشت.
پایان کلام آن که، گام نخست و الویت اصلی و بنیادین در همه محوطه های تاریخی کشور، اهم از میراث جهانی و ملی و موزه ها، ایجاد توسعه پایدار حفاظتی، نگهداری، مرمتی و معرفی است، یعنی حفظ وضعیت موجود، رفع موانع و نواقص و معارض، و سپس ایجاد، نوآوری و توسعه؛ بیگمان به این موارد و سطح از توسعه دست پیدا کنیم. میتوان الگویی شد برای دیگر کشورها، که بگویند فلان کنسرت در پارسه یا پاسارگاد یا نیاوران یا چغازنبیل و … برگزار شده، پس ما هم میتوانیم برگزار کنیم. نه اینکه، در شرایط فعلی و حتا اضطراری نیز بناهای تاریخی و جهانی ما متولی مشخص و قدرتمند ندارد و بودجه بندی آن از کمترین ردیف بودجه های سازمان برنامه و بودجه است، که حتا توان پرداخت دستمزد کارگران و کارمندان خود را نیز ندارد، چه برسد به حفاظت و مرمت و پژوهش!
باید به متولیان و مدعیان برگزاری کنسرت در پارسه گفت، حق با شماست و حتما باید چنین برنامه هایی با تدبیر و مدیریت و کارشناسی دقیق برگزار شود و بیشتر و بیشتر نیز اجرا شود. منتها نخست دستمزد و حقوق عقب مانده کارکنان و بودجه مرمت اظطراری بنا را بدهید و مدیریت صحیح را ایجاد و مستقر کنید، سپس در اندیشه کنسرت و نمایش و معرفی باشید.