دبیرکل انجمن جوانان سپید پارس/
سخن از کهن سرزمین سبز و زرخیز مازندران است که چون نگینی زیبا بر پیشانی اپاختر ایران میدرخشد و استعداد شگرفی در سرمایههای طبیعی، ملی و آیینی دارد.
استانهای اباختری ایران بویژه مازندران هرسال پذیرای بسیاری از گردشگران داخلی و خارجی هستند که متاسفانه بیشتر آنها به شیوه ناپایدار، ناآگاهانه، غیرمسئولانه و پرشتاب به این استانها سفر میکنند و مقصد اصلی بیشتر این گردشگران کنارههای دریای مازندران(کاسپین) و جنگلهای زیبا و بکر هیرکانی است.
گردشگری سودآور و پولساز است. اما اگر درست هدایت نشود خسارت های جبرانناپذیر در حوزههای فرهنگی، زیستمحیطی و تاریخی دارد و اقتصاد یک منطقه را حبابی و ناپایدار میکند. در دراز مدت نیز موجب خسارتهای جبران ناپذیر و تبعات اجتماعی حاد میشود. زیرساختهای گردشگری دارای شاخصههای خاصی است که باید به آنها توجه داشت. ایجاد ظرفیتهای پذیرش، مانند توازن در جذب گردشگر با جادههای ورودی، مراکز خدماتی و اقامتی، مدیریت درست گردش مالی در سراسر منطقه و ماندگاری سرمایههای ورودی، آموزش به بومیان و گردشگران جهت چگونگی برخورد با یکدیگر و قوانین سفر و همچنین مدیریت پراکنش حجم ورودی گردشگران در سراسر مناطق تنها نمونههایی از شاخص های خاص گردشگری است.
متاسفانه با وجود توانمندی بالای جذب گردشگر در مازندران، مدیران دستگاههای متولی و مسئولان استانی از کمترین توان و دانش برای ایجاد زیرساختها و هدایت گردشگری بهرهمند هستند. اگر با دانش امروز و تعریف نوین گردشگری به مازندران و دیگر استانهای همانند آن بنگریم، به جرات میتوان گفت هیچ زیر ساخت اصولی برای پذیرش گردشگر و جذب و کم شتاب شدن آن وجود ندارد و چه بسا برخی زیرساخت های موجود نیز سیر معکوس در جذب گردشگر داشته باشد.
در تعطیلات پایان هفته بویژه در فصل تابستان و نوروز، شمار زیادی از هممیهنان بویژه شهروندان استانهای تهران و البرز به سوی استانهای شمالی و مازندران روانه میشوند و از آنجا که جادههای دسترسی به این استانها گنجایش پذیرش این حجم گردشگر را ندارد، به ناچار ترافیک سنگین ایجاد و منجر به ایستایی در جادههای شمالی می شود که ساعتها به درازا میکشد.
بارها پیش آمده است که یک مسیر چهار ساعته گاه تا دوازده ساعت به درازا میکشد و ماندگاری ترافیک به ایجاد تنشهای مقطعی و ناهنجاریهای فردی، ایجاد خطر و تصادف میشود. معطل ماندن بیش از بیست ساعت از چهل و هشت ساعت زمان سفر در ترافیک و آمد و شد، موجب میشود که گردشگران به نخستین مقصد دسترسی بسنده کنند و تمرکز در یک منطقه بیش و در منطقهای دیگر بسیار کمتر از ظرفیت شود، همین تمرکز بیش از ظرفیت منجر به تخریب و خسارتهای زیست محیطی و تاریخی و دارای تبعات اجتماعی است که موجب تنش و درگیری میان بومیان و گردشگران می شود.
برنامهریزی غیراصولی گردشگری در مازندران
این وضعیت در شرایطی ایجاد میشود که ذات گردشگری بر تعامل و تبادل فرهنگی و همافزایی ملی و بین المللی استوار است. برنامهریزی و آمادگی پذیرش گردشگران تا آن اندازه در مازندران و برخی استانهای کشور ابتدایی و غیراصولی است که نه تنها گریبان شهرهای کوچک و کمتر شناخته شده را گرفته که شهرهای مهم گردشگری نیز با آن دست و پنجه نرم میکنند. گواه این موضوع در بابلسر بود که موج دوم سفرهای تابستانی آغاز شد که برخوردهای متناقض و دوگانه مدیران استانی و محلی به دلیل ناتوانی از پذیرش گردشگران منجر به آن شد. بابلسر از مهمترین مقاصد گردشگری کشور است که آغاز هفته ایجاد کمپ و برپایی چادرهای مسافرتی آزاد میشود و پایان هفته به دلیل عدم مدیریت و برنامهریزی با مصوبه مدیران شهری برپایی چادرهای مسافرتی قدغن است.
همین بی برنامگی موجب می شود مسافری که روز دوشنبه وارد بابلسر شده است و امکان برپایی چادر را داشت و سفر خود را نیز بر پایه همین روش برنامهریزی کرده است، ناگهان روز سهشنبه با اعلامیه و بنرهای هشدار دهنده عدم برپایی چادر مواجه شود و ناچار به تغییر مقصد یا برنامه سفر شود و نتیجه معکوس در جذب گردشگری داشته باشد. همین موضوع به تنش دامن میزند، چون هزاران گردشگر که با پیش زمینه ایجاد کمپ روزانه یا شبانه وارد شهر شده اند ناگهان با قانون تازه روبرو می شوند و یا ناچار به تن دادن به آن از روی عصبانیت هستند. یا ناچار به قانونشکنی و هنجارگریزی!
بنابراین شایسته و بایسته است که مدیران شهری و مسئولان ارشد استان و کشور ماهها پیش از آغاز فصل سفر اصولی و پایدار، نه مقطعی و زودگذر، قوانین روشن و یکدست را مشخص و ابلاغ عمومی کنند. الگوهای موفق این شیوه را میتوان در کشور جستجو کرد، شهرهایی مانند اصفهان، شیراز، انزلی، تبریز و … پس از درگیری با این مسئله راهکارهای اجرایی یافتند و از نارضایتی گردشگران کاستند. در حوزه گردشگری قرار نیست چرخ را دوباره اختراع یا آتش را مجدد کشف کرد. تنها باید از تجارب ملی و جهانی با کمی خلاقیت بهره جست. نیاز است که دستگاههای متولی و حاکمیتی بجای برخوردهای قهری و کارهای ویترینی و آماری، به حوزه آموزش همگانی و ملی در زمینه گردشگری ورود کنند تا هم آموزش جوامع بومی در برخورد با گردشگران و هم آموزش گردشگران برای رفتن به یک سفر آکاهانه و مسئولانه را ترویج دهند.
گردشگران غیرمسئول و برهم زدن توازن فرهنگی و طبیعی مازندران
در بابلسر که تصمیم شتابزده و ناگهانی اتخاذ شد، یک تقصیر بر گرده گردشگران و مسافرانی بود که ناآگاهانه و غیرمسئولانه به این شهر سفر کردهاند. آنها بدون رعایت موازین اجتماعی و اصول عرفی شهروندان بومی، رفتارهای نامناسبی داشتند و چهره عمومی شهر را مخدوش کردند. حجم عظیمی از گردشگران در ساحل عمومی که بدلیل دستاندازی ارگانها و دستگاه های دولتی و شبه دولتی و همچنین ویلاداران شخصی محدود شده است، اقدام به برپایی چادر کردند و دسترسی و آمدوشد را برای دیگر مسافران و بومیان سخت و ناممکن کردند.
به دلیل عدم امکانسنجی و برنامهریزی برای ایجاد کمپهای چادری در ساحل نیز، زیرساختهای سختافزاری مانند سرویسهای بهداشتی تمیز و مدرن و سطلهای زباله و نیروی انسانی برای پاکسازی محوطهها وجود ندارد، به همین دلیل حجم بالایی از زباله در نوار ساحلی رها شده و آلودگیهای کنارههای دریای مازندران دو چندان میشود.
از دیگر موارد ناهنجاری گردشگران، آویزان کردن لباسهای زیر و لباس شنا در سطح عمومی شهر مانند لبه دیوارههای پارکها، پیادهرو رودخانهها، پلها و از در و پنجره خودروهای در حال حرکت است که چهره زننده ایجاد میکند. دقیقا همین رفتارها و بعضا بدتر از آن در مناطق جنگلی و بوستانهای طبیعی رخ میدهد، بنابراین در این شیوه از سفر، گردشگر نه تنها سودمند و درآمدزا نیست که مخرب و وندال است. حجم عظیم زبالههای به جای مانده، تخریب محیط زیست، استفاده بیش از ظرفیت منابع عالی و… از پیامدهای ناگوار سفرهای ناپایدار و غیرمسئولانه به شمال کشور و سواحل خزر است.
عامل اصلی تقصیر نیز برگرده دستگاههای حاکمیتی و متولی، مانند رسانههای ملی و ادارات دولتی است. چون آموزش جدی و اصولی به گردشگران ارایه نمیکنند. بیلبوردهای بین راهی برای این موارد تهیه یا اجاره نمیشود، در رسانههای ملی تبلیغات تنها جنبه تجاری و پولی دارد و دغدغهای مبنی بر آموزش جامعه در این رسانهها وجود ندارد. این مورد را نیز باید به همه این معضلات افزود که بسیاری از مالکان هتلها و رستورانها و خدمات گردشگری، غیربومی هستند و آن بخش از پولهای هزینه شده نیز دوباره در مناطق و بانکهای خارج از استان سرمایهگذاری میشود و چیزی جز خطرات ترافیکی، تبعات اجتماعی، آلودگی هوا و محیط زیست و مصرف منابع عالی از محل گردشگری نصیب بومیان منطقه نمیشود.
بیتوجهی به گردشگری کمشتاب
بخش دیگری از این نابسامانی ها در عدم معرفی درست مازندران و توانمندیهای فرهنگی و آیینی است. در مازندران جشن ها و آیینهای بسیاری وجود دارد که این منطقه را به سرزمین اسطورهها و افسانهها نامور کرده است که میتواند عاملی برای جذب و کمآهنگ شدن شتاب گردشگر یا جذب گردشگران فرهنگی (کالچر توریسم) باشد،
وجود صنایعدستی بکر و ارزشمند و خوراک بومی و متنوع از دیگر پتانسیلهای جذب گردشگر در این استان است، اما مدیریت کلان استان نه تنها در جهت گسترش و پاسداری از آنها کوشش اصولی نکرده است که در مواردی، وقعی هم بر این موضوعات نمیگذارد و حمایتی از هنرها و آیینها نمیشود. وجود آثار تاریخی بسیار ارزشمند و کهن و گاه بینظیر در مازندران میتواند عامل مهم دیگری در جذب گردشگر کمشتاب داخلی و حجم بالای گردشگران خارجی در استان مازندران شود. متاسفانه این مسئله نیز به گونه عجیبی مغفول مانده و سهم مازندران در جذب گردشگران خارجی بسیار ناچیز است.
میتوان گفت تقریبا میراث فرهنگی در مازندران هیچگونه درآمدزایی ندارد؛ چرا که هیچ بستر مدیریتی برای آن دیده نشده و بیشتر مکانهای تاریخی یا به حال خود رها شدهاند یا کاربری غیرتاریخی یافته و یا دسترسی به آن برای عموم مقدور نیست. در حالی که در همه کشورهای جهان و حتی بسیاری استان های گردشگرپذیر کشور از تک تک بناها درآمدزایی میشود و همین کسب درآمد، انگیزه پاسداری و صیانت بهتر از آن آثار تاریخی را در جامعه محلی ایجاد میکند.
در واقع توان حاکمیتی و مطالبهگری اداره میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری مازندران، بعنوان اداره کل گردشگرپذیرترین استان کشور و حتی خاورمیانه در برخورد با دیگر دستگاههای اجرایی بسیار پایین و سست است. این اداره کل حتی توان احقاق حقوق حقه خویش را نیز ندارد و از پیگیری بسیاری از موارد حقوقی باز میماند. شاید به جرات بتوان گفت گردشگری در مازندران کاملا رها شده و نابسامان است. به عبارتی، مازندران جولانگاه گردشگری ناپایدار و غیرمسئولانه شده است. از وضعیت نابسامان زیست محیطی و خدماتی طرحهای سالمسازی دریا گرفته تا کمبود هتل و مراکز اقامتی و عدم نظارت قاطع و درست بر قیمتهای مصوب، جملگی نشان دهنده عدم مدیریت اصولی و علمی در مبحث کلان گردشگری است.
مازندران با وجود سرمایههای عظیم طبیعی و صنعت پولساز گردشگری در زمره استانهای با رشد بیکاری بالا است. تنها سه درصد از سواحل دریای مازندران در اختیار گردشگران و عموم مردم است و مابقی در اختیار ارگانها یا دستگاههای دولتی، شبه دولتی، بانکها و یا در اختیار ویلاداران شخصی است، در حالی که آزادسازی حریم دریا از قوانین مهم و اساسی کشور است و دریا جزء اموال عمومی ملت محسوب میشودو هیچ فرد یا نهادی اجازه مصادره و دستاندازی به آن را ندارد، وضعیت جنگلها نیز به همینگونه است و دستاندازی، تخریب، ساختوسازهای غیر مجاز و آلودگی زیستمحیطی از بزرگترین مشکلات جنگلهای شمال بویژه در مازندران است.
علاوه بر همه آن موارد و مشکلات یاد شده، زیر ساختهای شهری مازندران نیز در خور جذب گردشگر نیست. نبود الگو و طراحی مناسب شهرسازی، سیمای ناهمگون و غیرمتعارف ساختوسازها و نماهای مبتذل و غیراصولی، نبود یا کمبود موارد خدماتی مانند آبخوریها و سرویسهای بهداشتی تمیز و استاندارد عمومی(که در همه جای جهان خود منبعی برای درآمدهای شهری است)، نبود نمادهای هنری، کمبود فضایهای سبز شهری و ایستگاههای نصب چادر و اطلاعرسانی سفر از مهمترین مشکلات گردشگران در شهرهای مازندران و دیگر شهرهای کشور است،
مرتفع کردن مشکلات کلان گردشگری کشور اگرچه تنها توسط یک دستگاه یا اداره کل امکانپذیر نیست و انجام این امور نیازمند همکاری و عزم همه دستگاههای همسو و ذینفع استانی است. ولی ضعفها و مشکلات موجود متوجه همه دستگاههای اجرایی است و اگر اراده بر این است که در راستای توسعه پایدار و پویا در کشور گام برداریم، باید همگان در این مهم یاری کنند و سیاستزدگی و نخوتهای درون سازمانی کنار گذاشته شود. باید حمیت و غیرت ملی در جهت رفع مشکلات گردشگری در دستور کار قرا بگیرد و بر بنیان دانش و اصول با کمک مراکز و مشاوران کاربلد و همکاری بدنه مردمی و سازمانهای مرد نهاد انگیزه بالایی در جهت رفع مشکلات فراهم کرد.
رسیدن به گردشگری مسئولانه و پایدار نیازمند افزایش سطح آگاهی و حساسیت عمومی است. حفاظت و پاسداشت آثار تاریخی-طبیعی نیازمند همگامی و همراهی مردم با دستگاههای متولی است. در این میان سازمانهای مردم نهاد نیز به عنوان کنشگران خستگی ناپذیر در کنار رسانههای تخصصی این حوزه میتوانند نقش مهمی در جهت توسعه گردشگری مسئولانه و پایدار ایفا کنند. به شرط آن که مسئولین و مردم خواستار رفع مشکلات حوزه گردشگری با نگاه به توسعه پایدار و رونق گردشگری مسئولانه باشند.