فعال صنعت اسب ایران
هفده سال پیش در چنین روزی، یک دوست، یک الگو، یک مادر، یک مادربزرگ و یک انسان واقعی را از دست دادیم. مرحومه «مری لیلی قراگوزلو» نه پیغمبر بود و نه علم غیب داشت. ولی به معنای واقعی کلمه انسان بود. انسانی آزاده با روحیه و پشتکار فوقالعاده و ارزشهای انسانی والا که به شدت عاشق وطن و مردم سرزمیناش بود.
بیشتر او را به دلیل کار بزرگ و ارزشمندی که در حفاظت از اسبهای اصیل ایرانی داشت، می شناسند. «مری لیلی» سالیان متمادی خدمات بسیاری برای عشایر لر، بختیاری و قشقایی انجام داد. حالا اما اندک شمار کهنسالانی هستند که خدمات او را به یاد دارند. برای نگارندگان این مطلب بسیار پیش آمده است که در سفر به نقاط دوردست کشور، در کوهها و دشتها به خصوص شمال خوزستان با عشایر و افراد محلی برخورد کردهایم که از او به نیکی یاد میکنند.
«مری لیلی قراگوزلو» در اثر جریانات سیاسی پیش از انقلاب در ایران ضربات بزرگی خورد، ولی هیچگاه امیدش را از دست نداد. پس از انقلاب نیز تنها چند اسب برایش باقی بود و زندگیاش را دوباره از نو ساخت و توانست یکی از بزرگترین کارهای زندگی خود را در ثبت و تأیید نهایی اسبهای عرب خوزستان (KH) در آژانس جهانی اسب (واهو) به اتمام برساند.
نخستین گروه از اسبهای عرب ایران که به همت «مری لیلی» در سال ۱۳۵۵ از طرف واهو مورد تأیید قرار گرفتند، متشکل از نسل اسبهای «سردار محتشم» و تعدادی از اسبهای منطقه بود.
دومین گروه از اسبهای ایران که در تابستان ۱۳۷۸ باز هم تنها با تلاش و پشتکار او مورد تأیید نهایی قرار گرفت، اسبهای عرب کل خوزستان بودند که به صورت پراکنده در اختیار طوائف عرب و برخی مالکان خصوصی بودند.
به جرات میتوان گفت که اگر «مری لیلی» توسط همسرش، «مجیدخان بختیار» با اسبهای اصیل خوزستان آشنا نشده بود، احتمال ارزش دادن به اسبهای عرب ایران نزدیک به صفر بود.
برغم تمامی خدمات مری لیلی به اسب عرب ایران، تلاش شده است او را بزرگترین «خیانتکار» به اسب عرب ایران معرفی کنند! آیا کسانی که چنین تهمتی به «مری لیلی» وارد میکنند به عمق این جمله فکر کردهاند؟ اصلاً معنای خیانت را میدانند؟ یا تنها از روی حسد و برای رسیدن به هدفی خاص این اتهام را به او وارد میکنند؟
اما «مری لیلی» چه کرده بود که چنین اتهامی به او وارد میکنند؟ یکی از اقدامات بسیار بحثبرانگیز او آوردن مبارک به ایران بود. اما هدف باید دانست هدف «مری لیلی» از آوردن اسب مبارک به ایران در آن زمان چه بود؟
هدف او تزریق خون جدید به گله اسبهای آن زمان بود. درست مانند کاری که در دوران قدیم «سردار محتشم» و شیوخ خوزستان با آوردن اسب سیلمی از آنسوی مرز به ایران کردند و بار دیگر تولید این اسب به خطهای خونی قدیمی بازگشت.
مهمترین نکتهای که در ماجرای ورود مبارک توسط «مری لیلی» باید در نظر داشت، مشخص نبودن وضعیت اسبهای عرب خوزستان معروف به «KH» بود. با آنکه «مری لیلی قراگوزلو» اطلاعات تمامی اسبهای عرب خوزستان را جمعآوری و در تابستان سال ۱۳۵۶ برای نخستینبار به واهو معرفی کرد، اما به دلیل عدم وجود کنترل کامل مورد نظر واهو، این اسبها به همت شخص مری لیلی در سال ۱۳۷۸ مورد تأیید نهایی قرار گرفتند. یعنی هفت سال پس از آمدن مبارک در سال ۱۳۷۱ به ایران! باید گفت که در کتاب اول، از سال ۱۳۳۱ که سال تولد اولین اسب ثبت شده است، تا ۱۳۷۳ حدود ۵۰۰ رأس اسب وجود داشتند که شجره آنها به تنها حدود ۳۵ رأس اسب بازمیگشت.
بنابراین شاید آوردن مبارک که از تولیدات دکتر «ناگل» و «خالص مصری» بود و در زمان خود اسب خوبی نیز محسوب میشد و با پیشنهاد و مشورت دستاندرکاران واهو به ایران آمده بود، موضوعی قابل درک برای مخالفان اقدام مری لیلی در آوردن مبارک باشد.
امروزه البته در جهان بسیاری از فعالان اسب معتقدند که سیاست واهو غلط بود و منجر به از بین رفتن بسیاری از خط خونیهای قدیمی کشورها یا مناطق مختلف جهان بود که اسب عرب داشتند و این اسبها سازگار با شرایط جغرافیایی و فرهنگی منطقه شکل گرفته بودند. خوشبختانه وقوع انقلاب در ایران به دلیل اتفاقات آن دوران موجب شد، سیاستهای واهو در ایران مورد توجه قرار نگیرد. اما باید تاکید کرد که اگر پشتکار و روحیه فوقالعاده «مری لیلی» نبود، اسبهای عرب ایران تاکنون منقرض میشدند.
«مری لیلی» همراه با مبارک دو نریان به نامهای «ابن مجید» و «حکیم»، یک مادیان به اسم «ماملوکا» که کرهای در شکم داشت و نام او «یکه تاز» شد، به ایران آورد. ورود این اسبها به ایران در ازای اسبهایی بود که آقای یوترموسر در سال ۱۳۵۸ از انجمن اسب یا همان فرحآباد به اتریش برده بود.
در سال ۱۳۵۳ نیز یک نریان به نام «ایجن روز» و دو مادیان به نامهای «ایجن روزان» و «ایجن رینوبا» از آمریکا به ایران آمدند که به شاه سابق ایران اهداء شدند.
آنزمان اما تمام این اسبهای عرب وارد شده به ایران در شاخصههای واهو پذیرفته شده بودند و مقوله «خالص ایرانی» و «غیر خالص ایرانی» اصلاً آنزمان مطرح نبود. تقسیمبندی اسبها پس از فوت «مری لیلی» به اقتضای زمان و به دلیل واردات اسبهای غربی و افزایش کرههای مبارک، با هدف جلوگیری از مخلوط شدن کامل خطهای خونی ایرانی با اسبهای وارد شده شکل گرفت.
اسبهای «خالص ایرانی» امروزه از ارزش مادی و معنوی بسیار بالایی برخوردارند که در نتیجه محصول فرهنگی و ذخیره ژنتیکی است که آنها برای دنیا و برای ایران دارند. امروز اسبهای خالص ایرانی از نظر کمیت به جایی رسیدهاند که دیگر در خطر جدی انقراض قرار ندارند و حالا زمان آن است که تلاشها بر ارتقاء کیفیت اسب خالص ایرانی متمرکز شود. بدین ترتیب نیاز است که به «هدف تولید» و «تولید هدفمند» در اسب خالص ایرانی تمرکز کرد.
در ایران امروز نیز که مقوله «آیندهنگری» بسیار ضعیف است، وظیفه همه فعالان اسب در کشور است که از تفرقه، حسد و بدی دوری کنند تا برای حفاظت از این میراث طبیعی کشور که از مادر اسب اصیل خوزستان (مری لیلی) برایمان به یادگار مانده است و سهم زیادی در پربار کردن زندگی مادی و معنوی همه فعالان اسب داشته است تلاش کنیم.
در کنار اسبهای خالص ایرانی باید فرصت را مغتنم دانست و ماجرای خطهای خونی اسبهایی که یک رگ آنها به «ایجن روز» و رگ دیگر به «مبارک» میرسد و به دلیل برچسب خارجی خوردن در حال نابودی و فراموشی هستند پیش کشید. شاید هنوز امکان حفظ این خطهای خونی ارزشمند وجود داشته باشد تا همانگونه که «مری لیلی» تصور میکرد، بتوان خطهای خونی آنها را به خط خونی ایرانی بازگرداند و از تعصب کورکورانه «خارجی» و «خالص ایرانی» خارج شد.
نگارندگان به هیچوجه معتقد نیستند که اسبهای ایرانی بهتر و اسبهای خارجی بدترند. هر یک از این نژادها جایگاه و ارزش والای خود را دارند. اما مهمترین مقوله بحث «کیفیت» است و از آنجا که کیفیت با مسابقات هدفمند و استاندارد تعیین میشود، یکی از مستلزمات پیشرفت صنعت اسب ایران در کنار همکاری و همدلی، تعریف و برگزاری مسابقات است.