ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی نویسنده تاریخ بیهقی در سده ۵ هجری میگوید: «تاریخ به راه راست رود که روا نیست تحریف و تبذیر در آن»! احمد ابن فضلان که به او ابن فضلان نیز میگویند، در سده ۱۰ هجری به همه کاتبان و مورخان سفارش کرد: «دروغ ننویسید که روزی حقیقت بر ملاء میشود»! از همینرو بود که پیشینیان به درستی دریافتند، «ماه هیچگاه پشت ابر نمیماند و زمستان رفته و روسیاهی به زغال میماند.»
اما شگفت آن که در جهان امروز که «عصرارتباطات» است٬ برخی گمان میکنند با دستکاری در تاریخ، میتوانند پیشینه و هویت بسازند و مردم را فریب دهند.
چندی پیش در پایگاه خبری «اگزار» عکس تاریخی زیر منتشر شد که در فضای مجازی بازتابی گسترده داشت. از آنجا که این فرتور و نوشتههای آن از جایگاه تاریخی برخوردار نبوده و پافشاری براینگونه تاریخسازی میتواند پیامدهایی در پی داشته باشد چند نکته را باید برای آگاهی مردم یادآوری کرد. عکس شماره «۱» رویه اگزار مردمانی را نشان میدهد که ۶ هزار سال پیش، تمدن بزرگی را در جنوب باختری ایران از خوزستان تا کرمان پایهگذاری کردند٬ کشور خود را
«hal-ta-am-ti»(هلتمتی) یعنی سرزمین خدایان میگفتند. از آنجا که همسایگان آنان در میانرودان از آبرفتهای پست کشورهای خود، به کوههای زاگرس در خوزستان مینگریستند٬ آن را گسترهای«بلند» دریافتند. ازاینرو سومریها آنجا را «الام» (elum) و اکدیها «کورالامتو(kur elamatu) ، سرزمین بلند میگفتند. بیگمان تورات نیز همین واژه را با ریشه سومری گرفته است.
به گفته پژوهندگانی چون «والترهینتس» و «دنیل تی.پاتس»٬ «عبدالمجید ارفعی» و «آرنو پوبل» چون در زبانهای میانرودانیها حرف«ع» وجود نداشت٬ نوشتن «عیلام» نادرست بود٬ «الام» و «الامتو » ریختی دیگر از « هلتمتی» است که مردمان میانرودان بهکار میبردند. از همین رو در چند دهه گذشته همه خاورشناسان از واژه « ایلام» بهره میبرند٬ سازمان میراثفرهنگی٬ صنایعدستی و گردشگری نیز که نهاد ۹ رسمی در زمینه باستانشناسی به شمار میآید همواره این واژه را « ایلام» میخواند.
آنچه در بخش پایین و چپ فرتور دیده میشود٬ نه سنگنگاره ایلامی که سکه الیمایی است. زیرا سکههای باستانی همیشه گرد٬ کوچک و از سیم (نقره)٬ برنز و مس ساخته میشدند که رخ یا نیمرخ فرمانروایان را نشان میداد. درحالی که سنگنگارهها در اندازهای بزرگتر، همه اندام مردان و زنان تاریخی را به نمایش میگذارند. سنگنگاره ایلامی زن و ندیمه در شوش و نیایشگاه تاریشا (اشکفت سلمان) در ایذه بهترین گواه این موضوع هستند.
چهره روی سکه، متعلق به «کامناسکیرس» هفتم٬ فرمانروای الیمایی است. الیماییها فرمانروایان نیمه مستقلی در روزگار اشکانیان بودند که با پرداخت خراج در خوزستان و رشته کوههای بختیاری زندگی میکردند. ازاینرو در شیوه کشورداری٬ فرهنگ٬ هنر٬ ساخت سکه و … پیرو اشکانیان بودند.
آنچه بر سر «کامناسکیرس» دیده میشود٬ کلاه یا نیم تاجی به نام تیار است که همراه با نوار یا سربندی زرین، در پشت سر گره میخورد که نمونه آن را برخی از شاهان اشکانی نیز بر سرداشتند. چنانکه میتوان از فرتور (عکس) زیر از سکههای شاهان اشکانی یاد کرد. از این دست سکههای الیمایی در چند سال گذشته در «چگارمان» اندیکا و «دهملا»ی هندیجان بسیار یافت شده که ریخت تیار و سربند آن به خوبی دیده میشود. نگاره نمادین ماه و ستاره در بالای سکه٬ الگوبرداری از سکههای اشکانی همچون «مهرداد دوم»٬ «ارد دوم» و «فرهاد چهارم» است که ریشه در باور دینی آن روزگار مانند آیین مهرپرستی دارد.
درباره «نگاره لنگر» برداشتهای گوناگونی وجود دارد. اما برجستهترین آنها٬ لنگر را گونهای دیگر از آتشدان میدانند که در روزگار ساسانیان نمایانتر شد. البته برخی نیز آن را برگرفته از سکههای سلوکی میدانند که رمز خدایان آن دوران برای پیروزی و کامیابی بود.
اکنون باید از سرپرست پایگاه خبری اگزار که خود از کنشگران میراثفرهنگی است٬ پرسید آیا ایشان ناهمسانی سکه و سنگنگاره رانمیداند؟ به راستی چه همانندی میان تیار اشکانی و الیمایی با پوشش عربی دیده است؟ در حالی که در چند دهه گذشته سازمانها و نهادهای میراثی و دانشگاهی تمدن «ایلام» را با این نام میخوانند ،پافشاری بر واژه «عیلام» برای چیست؟ آیا او گمان میکند «عیلام» نمایشگر اقوام سامی است؟ این کنشگر جوان که خود نویسندهای زبردست است و در روزنامهها و خبرگزاریها مینویسد٬ خبرهای اینچنینی در «اگزار» را چه مینامد؟
این گونه خبررسانیها اگر از روی ناآگاهی باشد کم دانشی است و باید دیگر انجام نگیرد و اگر آگاهانه است، دروغپردازی خواهد بود که نه تنها برازنده یک کنشگر میراثفرهنگی نیست و با میراثبانی و امانتداری میراث همخوانی ندارد که میتواند بسیار نگران کننده باشد. فراموش نکنیم رسانههای ایران به نامهای بزرگی چون «جهانگیرخان صوراسرافیل» و «ملکالمتکلمین» و «محمد مسعود»٬ «کریم پورشیرازی» و… میبالند که هیچگاه خواننده را فریب ندادند و برای «ایران» تا پای جان ایستادند. پس باید دانست اینگونه تاریخ پردازیها، نه تنها ارجگذاری به هممیهنان عرب خوزستانی نیست که ستمی افزون به آنان است. زیرا فرهنگ و آیینهای شهروندان عرب ایرانی چنان پربار و درخشان است که نیازی به وارونگی و دستکاری تاریخ نداشته باشد.
یارینامه:
جغرافیای تاریخی قوم الیمایی٬ ایمان آزوش
سکههای الیمایی٬ حسن پاگزادیان
شهریاری ایلام٬ والتر هینتس
باستان شناسی ایلام٬ دنیل تی، پاتس
آثار ثبت شده ایران در فهرست آثار ملی٬ ناصر پازوکی٬ عبدالکریم شادمهر
Discussion۱۰ دیدگاه
در مورد نسب ایلامیان #عبدالنبی قیم که نویسنده عرب هست . در صفحه ۲۳۵این کتاب که ظاهرا همین چند ماه پیش انتشار یافت به صراحت چنین گفته باید گفت عیلامی سامی نیست و قرابتی هم با سامی ندارد آنچه در تورات به عنوان فرزندان سام آمده از نظر علمی فاقد اعتبار است و نمیتوان به آن استناد کرد ممکن است تورات را به عنوان یک کتاب وقایع نگاری برای ذکر حوادث قابل استناد باشد اما این کتاب برای تعیین اصل و نسب اقوام کتاب معتبر و قابل قبولی نیست بویژه که پژوهش های علمی صحت چنین گفتاری را تعیین نکرده در تورات نام بسیاری از اقوام سامی به عنوان فرزندان سام نیامده مثل عربها. بابلی ها تدمری ها کنعانی ها و حتی عبری ها به عنوان فرزندان سام نیامده تورات تمدن عیلام و آشور و ارفکشاد و لود و آرام را فرزندان سام دانسته پژوهشگران و علما نوشته های تورات را قبول ندارند . هنری س عبودی مینویسد :نوشته های تورات درباره سامی ها با واقعیت ملت ها تطابق ندارد سرپرسی سایکس نیز در کتاب خود تحت عنوان تاریخ ایران آورده آنچه در تورات تمدن های جهان را به عنوان فرزندان سام آورده سیاسی بوده, نه نژادی او در پی نوشت این کتاب خطاب به جاهلین و کسانی که ایلامیان را سامی معرفی کردند آورده عده ای فکر کردن با حلوا حلوا کردن دهانشان شیرین میشود آن ها در این توهم هستن که بگویند ما عیلامی هستیم کافی هست و علماجامعه علمی حرف آنها را میپذیرند غافل از اینکه این موضوع به این سادگی نیست و به ادله کافی نیاز هست . الیماییان پاسخ به ابهامات تمدن ایرانی و بومیِ #هَلتَمتی با نام اکدی بابلیِ #ایلام، #عیلام است. این تمدن ایرانی نژاده هیچ ربطی به آرامی، آشوری، تازی عربی ندارد. . هَلتَمتیها_ایلامیان یکی از پایههای حکومت هخامنشی و در کنار پارس و ماد از میراثداران این حکومت بودند. پس از نابودی هخامنشی و در زمان سلوکی دوباره به عنوان یک قدرت از خاکستر هَلتَمتی سر برافراشتند و در مناطق کوهستانی جنوب غربی ایران به حیات خود ادامه دادند. پایتخت : ایذه ، شوش تأسیس : ۱۴۷ پ.م انقراض : ۲۲۴ م حکومت : حدود ۳۷۰ سال ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺣﮑﻮﻣﺖﻫﺎﯼ ﻣﺤﻠﯽ ایرانی ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺍﺷﮑﺎﻧﯽ در نواحی ﺧﻮﺯﺳﺘﺎﻥ_لرستان_کهگیلویه و بویراحمد_چهارمحال بختیاری امروزی ﻇﻬﻮﺭ ﮐﺮﺩ، ﺍﻟﯿﻤﺎییﻫﺎ (ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ایلامیهای ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ) میباشند. ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯿﺎﻥ ﻭ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﯽ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﻗﺪﺭﺕ ﺩﺭ ﺷﺮﻕ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﮑﻨﺪﺭ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﭘﯿﺪﺍﯾﺶ ﺩﻭﻟﺖﻫﺎﯼ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﻭ ﻧﯿﻤﻪ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺷﺪ. . ﺍﻟﯿﻤﺎیی، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﮑﻮﻣﺖﻫﺎﯼ ﻣﺤﻠﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺍﺷﮑﺎﻧﯽ ﻇﻬﻮﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﺎﯾﺘﺨﺘﺶ ﺩﺭ #ایذه ﺑﻮﺩ. ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﺳﺪﻩ ﺩﻭﻡ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﻗﺪﺭﺕ ﺳﯿﺎﺳﯽ مطرح میشد ﺗﺎ ﺍﻭﺍﯾﻞ ﺳﺪﻩ ﺳﻮﻡ ﻣﯿﻼﺩﯼ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩادند. ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺧﻮﺩﮔﺮﺩﺍﻥ ﺍﻟﯿﻤﺎیی، ﺧﺎﺳﺘﮕﺎﻩ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽِ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻬﻤﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﻘﺶ ﻓﻌﺎﻟﯽ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﻪ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺳﻠﻮﮐﯿﺎﻥ ﻭ ﺍﺷﮑﺎﻧﯿﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﻗﺪﺭﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺳﻠﻮﮐﯽ ﻭ ﺍﺷﮑﺎﻧﯽ ﺑﻪ آﻧﺠﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺑﻪ ﻧﺒﺮﺩ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ. . آثار و سنگ نگارههای الیمایی در اندیکا، ایذه، مسجد سلیمان بختیاری (خونگ یارعلی وند ، شیمبار ، خونگ اژدر ، کمالوند، شهسوار ) و تنگ سروک بهمئی هنوز پایرجاست. .
سپاس از توضیحات خوب شما
صدای میراث
زنده باد آقای دکتر اشکان زارعی
برخلاف ادعای شما، این صحبت پروفسور ارنست هرتسفلد ایران شناس و رئیس مطالعات باستان ایران است نه صحبت «وارانگی تاریخ به کدام قیمت»
پروفسور هرتسفلد : “چیزی که بر سر عیلامیان است یک “عقال عربیست” که عامل تمایز آنها با پارسیان و مادها است”
E. Herzfeld : Iran In The Ancient East ، p: 271
“They are distinguieshed from the Median guards by their uniform, and from the Persians by their different head-dress, a Kind of #Arab_’aqal ”
آقای زارعی شما که سینه چاک اظهار حق و حقانیت هستید بهتر است از خود شروع بفرمایید وبه فکر برملا کردن جعلیات هم تباران خود باشید که شیر نگهبان دروازه قصر اینشونشیاک را “بردشیر”? قبر تمپتی آهار معرفی کردند، یا مجسمه مردوک بالادان شاه بابل و روحانی بابلی را مردان عیلامی در حال اجرای رسم چوب بازی جا زده اند
ایلامیان از بومیان ایران بودند و نه زبان و نه نژادشان سامی بوده و هیچ ربطی بعرب و سامی ندارند
اقای ناظر اصلا ارنست هرتسفلد همچین حرفی نزده که عقال عربی شتری بر سر ایلامیان است این طور باشد اشکانیان هم عرب میشوند و خیلی ها دیگر
بعد هم دکتر ریچارد فرای درباره هلتمتی ها اینگونه میگوید
انها هیچ گونه ربطی به سامیان ندارند چه برسد به عرب این ایلامیان از دل ایرانیان می آیند نه از بین النهرین و یا عربستان انها کاملاً ایرانی هستند
They have nothing to do with the Samians, let alone if they are Arabs. These Elamites come from the hearts of the Iranians, not from Mesopotamia or Saudi Arabia. They are completely Iranian. It can even be claimed that they are Aryans according to genetics because they to haveare a genetic group rb1
اسکندرمقدونی حتی زحمت فتح عربستان راهم به خودنداد بعلت بیابانی بودن عربستان
در اینکه ایلامیان عرب نبودند شکی نیست ،حتا در پارسه هم هدیه آورندگان ایلامی جدا از اعراب ترسیم شدند .
ولی در ارتباط با آریایی بودن ایلامیان هم م این ادعا رو یک نوع جعل میدونم در جهت هویت سازی کاذب برای قوم اصیل و پارسی لر / بختیاری که متاسفانه شاهد فتنه های ساختگی از درگیری های ظاهری و سو استفاده بیگانگان بین فارس و لر شده .
در ارتباط با اون هاپلوگروپ ایلامی هم لطفا منبع بدید آقای اشکان زارعی، از جا چنین اطلاعاتی از دی ان ای ایلامیان در دست دارید .
کسی نگفت عیلامی ها آریایی بودند، عیلامی ها به اعراب و یاکنین امروز اون ناحیه ربطی نداره اونها دقیقاً توسط حمله رومی ها اعراب منقرض شدند آن هم خیلی قبل تر ساکن شدن اعراب ایرانیمون، عیلامی ها هیچ ربطی به اعراب ندارند، و راجب اون چیزی که ملاک قرار دادید، اون سر بند در بسیاری از تمدن ها بوده از مصر، آشور عیلام، آریایی ها,، بابلی ها و…، پس یعنی اونها بابلی، آشوری، آریایی و… هستند؟! این چیزی که گذاشتید حتی قبل از این تمدن های نام برده هم میپوشیدند و توی عربی بهش میگن عِقَال، تاریخ لباس اعراب رو از خود اعراب بخونید حداقل تا یک کلیت از لباس اعراب و اینکه هرکدوم از کجا اومدند دستتون بیاد .
اعراب در کتیبه های آشوری نیمه برهنه وسوار بر شتر رسم شدند ودر مورد اونها گفته شده سرزمینی دارند بسیار تفتیده ودور افتاده و