زهرا کشوری؛
روزنامهنگار حوزه میراث فرهنگی و محیط زیست
صدای میراث: چند روز پیش که انجمنی در حوزه مرمت، از «مریم جلیلوندفرد» خبرنگار قدیمی حوزه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شکایت و او را به شیراز کشاند، یادم انداخت که قرار بود یادداشتی درباره «قلدری رسانه ای» بنویسم. باید یک سال و نیم پیش مینوشتم، مصلحتاندیشی بود، خستگی بود، اینکه حقی را ناحق نکنم، نمی توانستم کلمات را آنطور که باید در کنار هم بچینم و… هر چه که بود باعث شد یک سال و نیم نوشتن یک یادداشت طول بکشد.
یک سال و نیم پیش
یک سال و نیم پیش بود که برخی خبرنگاران و فعالان فضای مجازی به دنبال تشکیل انجمنی برای حوزه رسانه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی بودند؛ تشکیل یک انجمن دیگر. حالا قرار بود یک نام اختصاصی هم داشته باشد. مثلا «انجمن روزنامه نگاران حوزه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی» یا شاید «انجمن روزنامه نگاران و خبرنگاران میراث فرهنگی». اگر قرار بود چنین انجمنی تشکیل شود، مطمئنم بحث اسم هم پیش میآمد، حتما می آمد. ولی مهم اسم نبود/ نیست، اصل، کارکرد بود / است. چرایی تشکیل چنین انجمنی چه می توانست باشد؟ اصلا یک تشکل چرا به وجود می آید؟ برای پاسخ به این سوال لازم نیست که اساسنامه انجمنی مشابه، مثلا انجمن روزنامه نگاران را زیر و رو کنی. جان کلام آن است که انجمن ها تشکیل می شوند تا بتوانند از حق و حقوق قانونی اعضای خود دفاع کنند. حال اینکه می توانند یا نمی توانند از اعضای خود در مقابل دولت ها، نهادها و ساختارهای رسمی، سیاسی و یا امنیتی دفاع کنند، اصلا موضوع این یادداشت نیست.
شاید درست در همین نقطه است که بود یا نبود چنین انجمنی – با احترام به زحمات همکاران بزرگوارم در انجمن صنفی روزنامه نگاران – برای نگارنده، «علیالسویه» میشود. مثلا انجمن های موجود برای حادثه تصادف اتوبوس خبرنگاران محیط زیست که به مرگ «ریحانه یاسینی» و «مهشاد کریمی» و زخمی شدن دیگر خبرنگاران حاضر در آن سفر مطبوعاتی انجامید، چه کردند؟ آیا الان انجمنی می پرسد آن حادثه که جوانمرگی را برای دو خبرنگار رقم زد با آن همه سند و مدرک، چرا هیچ مقصری جز راننده نداشت؟!
شفاف آنکه، موضوع، سوال و دغدغه این یادداشت چیز دیگری است، آیا انجمنی که قرار بود تشکیل شود میتوانست از اعضای خود مقابل شرایطی که برخی دیگر از اعضا رقم زدند یا میزنند یا خواهند زد، دفاع کند؟ آیا اگر امنیت شغلی روزنامه نگاری در محل کارش به خطر می افتاد و عضو یا اعضایی از همین خبرنگاران و فعالان رسانه ها – خارج از آن رسانه – وارد ماجرا می شدند و مشکلات دیگری برایش رقم میزدند، این انجمن راهکاری برای برخورد داشت؟
اگر برخی از فعالان رسانه ای فضای مجازی، قلدرمابانه آن خبرنگار را تهدید می کردند که قرار نیست دیگر شما در آن رسانه کار کنید و منتظر اتفاقات بدتری از این دست باشید، چه تصمیمی در آن انجمن می گرفتند؟ اگر خبرنگاری به دلیل نقشی که به عنوان رابط رسانه ای در بخش دیگری دارد، بخواهد شرایط را برای آن خبرنگاری که امنیت شغلی اش به خطر افتاده و در عین حال دارد تلاش می کند بتواند یک گزارش انتقادی بنویسد و ساعت ها برای یک کلمه چانه می زند، سخت تر کند، انجمن چه کار می کرد؟ موزه عبرت تشکیل میداد؟
اصلا از خودش می پرسید چرا برخی از فعالان فضای مجازی به جایی رسیده اند که میتوانند برای خبرنگاران قدیمی و شاغل در رسانه های رسمی خط و نشان بکشند؟ فقط چون مسئولان وقت میراث فرهنگی رسانه های رسمی را کنار زده و فضا را دو دستی به صفحه های اینستاگرام واگذار کرده بودند؟! هیزم قلدری شان از انحصار اطلاعات حوزه خبری مان میآید؟
چرا برخی از فعالان رسانه ای در این حوزه به ضد خودشان تبدیل شده اند؟ چرا مسئول دولتی پاسخ سوال یک خبرنگار را نمی دهد اما از برخی خبرنگاران می خواهد تا پاسخگوی نوشته همکاران شان باشند؟ ما کی به چنین ذلتی افتاده ایم؟ اصلا برای این که حوزه ای در رسانه ها بتواند از خودش در مقابل خودش دفاع کند نیاز به تشکیل انجمن صنفی مثلا روزنامه نگاران/ خبرنگاران میراث فرهنگی وجود داشت/ دارد؟ حتما باید میزی باشد و دفتری و دستکی و مجوزی از دولت!؟
یک سال و نیم بعد
انجمن یا درست تر بنویسم نهاد/ سمنی مردمی در حوزه مرمت، «مریم جلیلوند فرد» خبرنگار قدیمی میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی را به دادگاهی در شیراز کشاند. چند نفر از همین خبرنگاران که میخواستند انجمن میراث فرهنگی تشکیل بدهند نسبت به این موضوع اعتراض کردند؟ برخی از همکاران گفته اند که با آن انجمن تلفنی صحبت کرده و خواستار پس گرفتن شکایت شده اند. خب بعدش؟! بنشینیم و نگاه کنیم؟ اگر انجمن تشکیل می شد دقیقا قرار بود چه کار کند؟ اگر برای « یک مادر خبرنگار» با دو کودک که 17ساعت در یک اتوبوس نشست تا به دادگاه برسد، اتفاقی می افتاد چه؟
پس چاقو هم دسته خودش را می برد
نهادهای مردمی دیگر چرا؟ چاقو که دسته خودش را نمی برید؟ چطور بعد از همه این سال ها که رسانه های تخصصی پا به پای میراث فرهنگی مانده اند و زبان فعالان و سمن های حوزه بوده و هستند، نشستند و اجازه دادند انجمنی یک خبرنگار را به دادگاه بکشاند و بقیه نظاره گر باشند؟ مگر فعالان، انجمنها و نهادهای مردمی جز رسانه زبان دیگری دارند؟ چطور چنین چیزی را به خودتان قبول کردید؟ سوال پرسیدن از نظر شما هم جرم است؟ آیا باید باور کنیم که انجمنی یا نهاد مردمی می تواند شکایت از خبرنگاران را باب کند؟ اصلا می دانید و می دانیم که به کجا داریم می رویم؟ هیچ فکر کردید آخر و عاقبت این ماجرا به کجا ختم میشود؟ «چهار تکبیر زدم بر هست و نیست این اوضاع»!