جمعه, ۰۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳

هرتسفلد دست فرانسوی‌ها را از کاوش‌های باستان‌شناسی ایران کوتاه کرد

0 انتشار:

صدای میراث؛ ارنست هرتسفلد، باستان‌شناس آلمانی، دست فرانسوی‌ها را از کاوش‌های انحصاری باستان شناسی در ایران کوتاه کرد و حالا جامعه باستان‌شناسی ایران به مناسبت هفتاد و یکمین سالروز درگذشت «ارنست هرتسفلد»، زندگینامه و فعالیت‌های این باستان‌شناس آلمانی در ایران را بررسی کرده است.

براساس گزارش جامعه باستان‌شناسی ایران، هرتسفلد در ۲۳ جولای ۱۸۷۹ در سله (Celle) آلمان متولد شد. او دیپلم دبیرستان را در برلین و در سال ۱۸۹۷ گرفت. سپس دانشجوی رشته معماری شد و همزمان آشورشناسی، تاریخ هنر و فلسفه را نیز فراگرفت.

در سال ۱۹۰۳ او در امتحان مهندسی ساختمان شرکت کرد. سپس، دو سال در محوطه باستانی آشور به عنوان دستیار والتر آندره (Walter Andrae)-(۱۹۵۶-۱۸۷۵) فعالیت کرد و در راه بازگشت به برلین، سفرهای بسیاری به ایران و عراق داشت.

همچون دیگر کاوشگران موسسه شرق‌­شناسی آلمان، او نیز ارزیاب و نسخه‌­بردار خوبی بود و از مناطق مورد توجه خود همچون سامرا، بغداد، تیسفون، تخت‌­جمشید و پاسارگاد بازدید، نقشه‌برداری، عکاسی و طراحی‌­های بسیار داشت. او قادر بود از منابع لاتین، یونانی، عربی، فارسی، سریانی و خط میخی نیز به خوبی بهره ببرد.

هرتسفلد پایان­‌نامه دکتری خود را در برلین درباره پاسارگاد نوشت. کاوش باستان شناسی بعدی او به همراه «فردریش زاره» در خرابه‌­های وسیع سامرا، پایتخت کوتاه مدت عباسیان به عنوان نخستین کاوش یک منطقه اسلامی در خاور نزدیک انجام شد.

هرتسفلد برنامه‌­ای نظام‌­مند برای لغو امتیاز انحصاری فرانسویان در کاوش­‌های باستان‌شناسی ایران ریخت. خطابه‌­های شورانگیز او در عمارت مسعودیه تهران، همراه با تربیت جمعی از دانشوران ایرانی و نیز همزمان کسب حمایت دولتمردان متنفذ، او را به هدف نزدیک کرد و با کمک «آرتور آپهام پوپ» آمریکایی و شماری از دانشوران ایرانی، انجمن آثار ملی را در ۱۳۰۲ بنیان نهاد.

ارنست هرتسفلد در یکی از خطابه‌­های خود چنین گفت: «برای جلوگیری از بی‌­حرمتی به ابنیه تاریخی؛ اولا از طرف دولت، احکام اکیده صادر و به تمام ایالات و ولایات قدغن شود که ابنیه ملی و تاریخی را خراب و ضایع نمایند و آثار ملی را محترم شمارند. در ضمن به وسایل مختلفه دیگر مثلا به توسط جراید، مردم را به این مفاخر ملی متوجه ساخته و حفظ و احترام ابنیه و آثار را به عامه بفهمانند».

او زیرکانه از فضای ملی­‌گرایانه در اواخر دورۀ قاجار و اوایل دورۀ پهلوی برای نیل به مقاصد خود استفاده کرد و اندکی پس از تیرماه ۱۳۰۶ رسما به مدت ۳ سال در سمت متخصص مطالعات شرقی به استخدام دولت ایران درآمد.

هرتسفلد در این منصب، دستور به نظارت دقیق بر عتیقاتی که از کشور خارج می‌­شدند، داد. همچنین مایل بود بازرسان دولتی را به محل‌­های کاوش بفرستد و این اقدامات، خوشایند فرانسویان نبود. به گونه‌­ای که دومکنم رئیس هیأت فرانسویان در شوش چنین نوشت: «حضور یک ایرانی در حفریات برای ما که ۲۴ سال بدون نظارت کار کرده‌­ایم توهین‌­آمیز است».

سرانجام، اقدامات هرتسفلد نتیجه داد و تفاهم­نامه لغو امتیاز انحصار کاوش‌­های باستان­شناسی فرانسه در ایران در تاریخ ۱۸ اکتبر ۱۹۲۷ مطابق با ۲۵ مهر ۱۳۰۶ در تهران به امضای طرفین رسید.

اندکی بعد و در فرودین ۱۳۰۷ او در پاسارگاد کاوش کوتاهی انجام داد اما آرزویش کاوش در تخت‌جمشید بود. ولی بدون وجود قانونی که چهارچوب حقوقی کاوش‌­های باستان­شناسی را تعیین کند،

کاوش در تخت‌جمشید ممکن نبود و او پیش‌­نویس قانونی را برعهده گرفت که با مخالفت وزیر معارف وقت، «یحیی خان قره گوزلو» روبرو شد. چرا که پیش‌­نویس هرتسفلد دست او را در کاوش‌­های غیرقانونی می‌­بست.

وزیر معارف خود پیش­‌نویس دیگری تهیه کرد که به ملاکان و تجار اجازه می­‌داد به هر میزان که می‌­خواهند اقدام به حفاری کنند. واکنش هرتسفلد به این پیش نویس بسیار جالب بود.

او به وزیر دربار گفت که «برای دنیا، چنین قانونی نشانه این خواهد بود که ایران کشور بی­‌تمدنی است» و به صراحت اعلام داشت که «جمیع دانشمندانی که از حضور من در اینجا باخبرند، مرا مسئول خواهند دانست». او اما بر اثر حمایت‌­های «تیمورتاش»، وزیر معارف از طرح خود عقب نشست و در نهایت در ۱۳ آبان ۱۳۰۹ قانون عتیقات به تصویب مجلس رسید.

هرتسفلد نیز بلافاصله «جیمز هنری برستد» رئیس موسسه شرق‌­شناسی دانشگاه شیکاگو را مطلع کرد که برای کسب مجوز کاوش تخت‌ جمشید اقدام کند. با تأیید هیأت وزیران چند ماه بعد کاوش در تخت‌جمشید آغاز شد. اما جوی که هرتسفلد از آن برای صعود خود بهره برده بود به تدریج دامان خودش را هم گرفت.

دولت مصمم به نظارت شدید بر فعالیت خارجی‌ها بود. با  قدرت گرفتن نازی‌ها، او حمایت دولت آلمان را نیز از دست داد و سرانجام با زمینه‌­چینی‌­ رقبای دیرینه خود، همچون پوپ امریکایی و گدار فرانسوی، از سرپرستی هیأت تخت‌جمشید کنار گذاشته شد و «اریک فردریش اشمیت»، دیگر باستان­شناس آلمانی جای او را گرفت.

هرتسفلد در پاییز ۱۳۱۳(۱۹۳۴) ایران را برای همیشه ترک کرد و تا ۱۹۳۶ در لندن ماند. سلسله سخنرانی­‌های او بعدها به نام تاریخ باستان­شناسی ایران به چاپ رسید.

سپس استاد دانشگاه پرینستون در امریکا شد و در سال ۱۹۴۷ به میل خود از آن کناره گرفت. وی در ۲۰ ژانویۀ ۱۹۴۸ در شهر بازل سوئیس درگذشت.

هرتسفلد باستان­شناسی جسور، طراح و نقشه‌‌کش ماهر و زبان­شناس خبره بود. افکار و طرح‌­های او در زمینۀ تاریخ، باستان­شناسی و زبان­شناسی، مطالعات ایران‌شناسی را وارد مرحله‌­ای تازه کرد.

او به تنهایی بیشتر مقالات دوره قدیم مجله آلمانی «گزارش­‌های باستان­شناسی ایران» را نوشته و از بنیانگذاران آن محسوب می­‌شود. اقدامات عملی‌اش نیز قانون‌مداری را وارد باستان­شناسی ایران کرد. بسیاری از افکار و نظرات هرتسفلد نیز با گذشت ۷۰ سال، همچنان معتبر و محل رجوع دانشمندان است.

print

لطفا دیدگاه خود را ثبت کنید