باستانشناس و مستندنگار راه هخامنشی فهرج/
قلم را اگر به تخصص به کار ببریم نه میمیرد نه میمیراند. لزوم پرهیز از حاشیه و رعایت امانتداری در گفتار و نوشتار بر هیچ فرد آگاهی پوشیده نیست. لزوم توجه به هدف است که تلاش را معنی میبخشد و باید پرسید، با کدام قلم در حفظ این میراث فریاد «ای وطن» سر میدهیم؟
– چندی پیش مصاحبهای از اینجانب در گفتگو با «صدای میراث» در خصوص جاده سنگفرش باستانی فهرج که سه سال پیش شناسایی شد، انتشار یافت. در این مصاحبه ضمن تاکید بر محور اصلی گفتگوی «صدای میراث»؛ یعنی اهمیت میراثی این اثر و تأکید بر ثبت هرچه سریعتر جاده در فهرست آثار ملی جهت استفاده از ضوابط ثبت آثار ملی برای جلوگیری از تخریب آن، این خط سیر را هخامنشی احتمال دادم که حیات آن در دورههای بعدی و تاکنون نیز ادامه داشته است. در این مصاحبه تعیین تاریخ دقیق سنگفرش را به زمان مناسب موکول نمودم که هدف از آن؛ نخست پرهیز از کشمکشهای رسانهای و جلوگیری از تحتالشعاع قرار گرفتن اصل موضوع وسپس ارجاع کامل به دهها منبع بود که محدودیت فضای رسانه عمومی این امکان را فراهم نمیساخت. متاسفانه متن مصاحبه اینجانب با «صدای میراث» در مطلبی تحت عنوان «لزوم توجه به تخصص» با تحریف به حاشیه کشیده شده است.
– در ابتدای نوشتار مطلب «لزوم توجه به تخصص» به قلم «شهرام زارع» آمده است:«اخیراً ادعا شده است که جاده سنگفرش در نزدیکی فهرج در کرمان کشف شده است که متعلق به دوره هخامنشی است.»،در حالی که در هیچ قسمت از مصاحبه اینجانب با «صدای میراث» از تعلق سنگ فرش به دوره هخامنشی سخن گفته نشد، بلکه خط سیر را هخامنشی دانستهایم. لازم است ایشان به طور دقیق اشاره کند که در کدام قسمت از گفتگو، سنگفرش هخامنشی ذکر شده است؟ وی مطلب خود را با کلامی کذب آغاز کرده و تا انتها نوشتار خود را بر آن پایه استوار نموده است.
– در پاسخ به آقای زارع اعلام میکنم، شما که به تخصص توجه داشته و جهت تأکید بر آن، عنوان نوشتار خود را «لزوم توجه به تخصص» انتخاب نمودهاید، لازم است به این سوال پاسخ دهید که آیا افرادی که به نقد یا اظهارنظر درباره جاده سنگفرش باستانی فهرج پرداخته و جاده را جدید دانستهاند، در اینباره متخصص هستند و یا شما که به تایید نظر ایشان پرداخته و سایرین را به قبول این نظر ترغیب نمودهاید، در این زمینه تخصص دارید؟ شما که حتی مرحوم عدل را با ۷۰ سال تحصیل و تجربه و تدریس و تحقیق، متخصص نمیدانید، پاسخ بفرمایید، تخصص کسانی که در این زمینه به اظهارنظر پرداختهاند چیست؟ بهتر است دست از حاشیهپردازی برداشته و برای اثبات ادعای خود به تحریف واقعیت و بیان جملاتی دور از شأن نپردازیم.

– راهسازی در دوره باستان از نکات مورد توجه دولتها بود. چرا که آنها به تجربه دریافته بودند برای اداره امور مملکت و رونق اقتصاد، راهسازی و داشتن شبکهای منظم از مسیرهای ارتباطی، از اعم واجبات است. گریشمن در کتاب ایران از آغاز تا اسلام، درباره راههای دوره هخامنشی مینویسد: «ساختمان جادهها به همان نسبت که بر امنیت میافزود، سرعت حمل و نقل را نیز تامین میکرد. در این عصر یک قسم جادهسازی توسعه یافت و آن عبارت بود از سنگفرش کردن قسمتهای نرمتر جادهها؛ و حتی ساختن رد چرخ در جادهها مصنوعا برای وسلیه نقیله چرخدار معمول گردید.» (گریشمن،۱۳۷۸، شرکت انتشارات علمی فرهنگی، ص۲۰۸)
درباره ساخت راهها در دوره ساسانی نیز؛ طبق گفته طبری، شاپور اول پس از پیروزی بر روم اسرای رومی را به ساختن شهرها و بنای سدها و جادهها گماشت. در این زمان علاوه بر تجدید و اصلاح جادههای گذشته، راههای جدید نیز ساخته شد و چنانچه در منابع آمده است، خسرو انوشیروان در قفقاز برای سوداگران بازارها بنا نهاد و راهها شسته و پلها ساخت. در مطالعات واندنبرگ در فارس در ۱۳۳۸ قسمتهایی از یک جاده سنگفرش ساسانی در مسیر فیروزآباد به سیراف نیز شناسایی شد.(Vanden Berghe, L., 1961.Recntes Decouvertes de mounuments Sassanides dans Le Fars, Iranica Antiqua, 1: 163-200)
در کتاب زندگانی تیمور هم آمده است؛ همگی کاروانسراها تعمیر گشت و جادهها تسطیح شد به طوری که در زمستان های سخت نیز معابر کوهستانی بسته نمیشد. «کلاویخو» سفیر اسپانیا در دربار تیمور نیز به این جادهها اشاره کرده و میگوید: «در طرق وسیع حتی سنگریزه هم دیده نمیشود». (تیمور، لنگ، هارولد لمب، ۱۳۹۰).
در کتاب سیر المتاخرین چاپ هندمنشی درباره راه خیبر در زمان نادرشاه نیز آمده است: «راه خیبر به فرموده نادرشاه افشار بعد از ضبط کابل و یا غیره افاغنه آنجا راه خیبر را چنان وسیع و مصفا گردانیدند که چهل سوار پهلوی همراه روند و در عهد او راه مذکور را همیشه به جاروب چنان میرفتند که سنگریزه و خاک به پای رهروان نخلیدی…».
در دوره صفوی، به خصوص در زمان شاه عباس، همه راههای خراب تعمیر و راه نو نیز ساخته شد. از جمله راههای شاهعباسی، راه ارتباطی مازندران به تهران(۱۰۳۱) است. این راه سنگفرش و طول آن ۴۵ فرسخ (۲۷۰ کیلومتر) است.
جاده سنگفرش دیگر از این عصر، جاده جاجرم به دشت مغان است که از میان تمام سرزمینهای واقع در ساحل جنوبی خزر عبور میکند. (مازندران و استرآباد، ه.ل. رابینو، ۱۳۶۵، انتشارات علمی فرهنگی، ص۳۰) و البته نمونههای دیگر از این قبیل که ذکر همگی آنها به درازا میانجامد.
آنچه از این مختصر میتوان دریافت؛ وجود راهسازی در دوره باستان و اهمیت آن به عنوان موضوعی مهم برای اداره امور مملکت و وجود جادههای سنگفرش است. حال آنکه نگارنده مطلب «لزوم توجه به تخصص»، به جز در مواردی اندک در دوره صفوی و دوره جدید، راهسازی را در دوره باستان مردود دانسته است. این موضوع به تنهایی نشان میدهد که نگارنده آن سطور تا چه حد نسبت به موضوع مورد بحث ناآگاه است. شایسته بود ایشان به جای تعجیل در نگارش ابتدا اندکی به مطالعه در اینباره میپرداخت.
در بابل قدیم (بخشی از امپراتوری هخامنشی) برای جادهسازی ابتدا چند رگ آجر چیده و بین آنها را ملات قیر میریختند و سپس روی آن را با سنگ، فرش میکردند. با استناد به گفته نگارنده، باید چنین پنداشت که جادههای مزبور مربوط به دوره متاخر و بعد از ورود خودرو است. یا رومیان باستان را که در جادهسازی تبحر داشته و عمق زیرساخت جادههای آنها به یک متر نیز میرسید، صاحب خودرو دانست.
– موضوع قابل بحث دیگر؛ نقد آقای زارع به این بخش از گفتوگو با «صدای میراث» است که وجود محوطههای وسیع هخامنشی را دلیلی بر وجود خط سیر دانسته و جاده بازسازی شده در دوره پهلوی را بر خط سیر هخامنشی آن احتمال دادهام. در اینباره باید گفت، بله، وجود محوطهها و بناهای باستانی میتواند به عنوان عاملی تعیین کننده جهت شناسایی خط سیرهای باستانی در هر دوره، مورد توجه قرار گیرد. ضمن آنکه در گفتگو با صدای میراث نه تنها وجود محوطههای وسیع باستانی که ساختمان طبیعی منطقه و نیز اشاره متون تاریخی را به عنوان عواملی در تعیین احتمالی این خط سیر وارد دانستهایم.
آیا نگارنده فوقالذکر، جهت تعیین خط سیرهای باستانی جز توجه به آثار و محوطههای مربوط به هر دوره، در نظر داشتن ساختمان و بستر طبیعی هر منطقه، ایل راهها و مراجعه به متون تاریخی روش بهتری را میشناسند؟ مگر آنکه احتمال دهیم ایشان با ارواح درگذشتگان در ارتباط بوده و دانش خود را در اینباره به صورت آنلاین از ایشان دریافت میکنند. دلیل ایشان برای مغالطه خواندن استفاده از واژه خط سیر چیست؟ به عنوان مثال مرحوم «محمد تقی مصطفوی» در مقالهای تحت عنوان «خط سیر احتمالی جاده شاهی» در چهارمین کنگره هنر و باستانشناسی ایران در امریکا در سال ۱۳۳۹، به ترسیم احتمالی خط سیر جاده شاهی در فارس با اتکاء به آثار باستانی و ساختمان طبیعی منطقه و متون تاریخی میپردازد. آیا باید وی را «مغالطهگو» دانست؟
«سایکس» که در دوره قاجار از این راه، از سیستان به بم سفر داشت، مینویسد: «اگر احتمال ندهیم فهرج واقع در نرماشیر همان ایستگاه قوای اسکندر بوده، آنگاه بایستی از شهر بم که از مدتها قبل به این طرف شهرستانی معروف و کرسینشین محل بوده صرفنظر نمود و این عادی نخواهد بود. در میان نرماشیر و سیستان بیابانی است که چون رشته جبالی آن را قطع میکند فقط یک گدار دارد که محاذی اسبی(نصرتآباد) واقع شده، لذا ناچار میتوان گفت این گدار محل عبور کراتروس سردار اسکندر بوده است. فهرج واقع در نرماشیر نخستین مکانی است که کراتروس پس از ۱۸۰ میل راهپیمایی به آن جا رسیده است.»
مستوفی نیز که اوایل دهه پنجاه به مطالعه راههای کویر پرداخته و اثر آن به حق کاملترین متن نگاشته شده در این زمینه است، درباره این مسیر و تنگه موسوم به «دربند نادر» در این مسیر، مینویسد: «این گذرگاه همان معبر تاریخی است که «دربند سیستان» یا به غلط «د بند نادر» ثبت شده است و علت اهمیت آن وضعیت ناهمواریهای شرق ایران است که به ناچار ارتباط کرمان با سیستانوبلوچستان را از این راه میسر میساخته است.» (خط سیرهای باستانی و سیمای تاریخی بخش نگین کویر فهرج، فاضل و دیگران، مطالعات ایرانشناسی، سال سوم، ۱۳۹۶، صص۲۶-۷۰) خب با این توصیف آیا باید «سایکس» و «مستوفی» را هم در این زمینه فاقد تخصص بدانیم یا باید کسانی را که بدون مطالعه و دانش کافی به اظهارنظر میپردازند، سفسطهگر نامید؟
– آقای زارع در واکنش به گفتوگوی بنده با صدای میراث درخصوص خط سیر هخامنشی و جاده سنگفرش فهرج مینویسد: «ساختار این جاده با جادههای باستانی مطابقت ندارد.» ایشان لطفاً بفرمایند ساختار جادههای باستانی چگونه است؟ دلیلشان برای این که تاریخ جاده را صرفا پهلوی و ساختار آن را منطبق با جادههای این دوره میدانند چیست؟
در سندی از دوره پهلوی که به شرح راههای ساخته شده در این دوره میپردازد نشانی از این مسیر دیده نمیشود. چگونه میتوان پذیرفت که این راه در دوره پهلوی از نو بنیان گذاشته شده باشد و هیچ نامی از آن در سند تدوین شده از ساخت راهها در این دوره آن هم توسط دفتر اطلاعات و روابط عمومی وزارت راه نرفته باشد؟ در این سند آمده است که در سال ۱۳۰۵ برنامه مدونی زیر عنوان پروژه پیشنهادی «ساختمان طرق در ایران جهت راهسازی» تدوین شد که مدت اجرای آن ۹ سال بود.
در این سند به ساخت راههای شوسه درجه یک، درجه دو و سه اشاره شده است. در راه های درجه اول عرض جاده ۸ متر و روسازی جاده ۵ متر، در راههای درجه دوم عرض جاده ۵ متر در نقاط کوهستانی ۷ متر، برای راههای درجه سوم عرض جاده مانند جادههای درجه اول و دوم در نقاط کوهستانی ۶ متر، پیشبینی شده است. در این سند به ساخت جاده باستانی بم و فهرج – سیستان اشارهای نشده است. همچنین جاده سنگفرش دیگری نیز در فهرست جادههای ساخته شده در این دوره دیده نمیشود. در این سند همچنین آمده است که قسمت مهمی از راههای اسب رو، در دوره پهلوی تجدید ساختمان گردید. با توجه به این مطلب و سنگنبشته موجود، جاده سنگفرش فهرج را نیز میتوان از این قبیل؛ یعنی جادهای بازسازی شده در این دوره دانست. (راه و راهسازی از دوره هخامنشی تا عصر سلطنت پهلوی،دفتر اطلاعات و روابط عمومی وزارت راه،۱۳۵۰).
– باید پرسید در کدام قسمت از مصاحبه اینجانب با صدای میراث و یا مصاحبههای پیشین، به وجود ایستگاهها در مسیر اشاره شده است؟ ضمن آنکه وجود ایستگاه در مسیر زمانی میتواند مورد نقد کسانی که جاده را صرفا پهلوی میدانند قرار گیرد که استفاده از جاده در دوره پهلوی را مردود دانسته باشیم. در حالی که چنین نبوده و به بازسازی جاده در دوره پهلوی اشاره داشتیم. در این جاده که عرض آن چهارمتر است، حاشیهای ایجاد شده و بخش میانی جاده اندکی برجستهتر و مانند حواشی جاده از استحکام بیشتری برخوردار است. این برجستگی، سطح جاده را به دو بخش مساوی تقسیم کرده است. عدهای این ساختار را دلیلی بر طراحی جهت عبور خودرو دانسته و آن را دلیلی بر پهلوی بودن اثر میدانند. در جاده ساسانی فیروزآباد به سیراف نیز حاشیهای ایجاد شده و بین آن را با قلوه سنگ فرش کردهاند. این ویژگی و برجستگی محور میانی جاده و تقسیم آن به دو بخش مساوی دقیقا در جاده صفوی مازندران هم دیده میشود و نمیتواند به عنوان عاملی در تعیین تاریخ پهلوی جاده سنگفرش مورد استناد قرار گیرد.
– در مصاحبه اینجانب با «صدای میراث» تعلق صرف این اثر به دوره پهلوی به استناد سنگ نوشته موجود مورد تردید قرار گرفت، چرا که اسنادی از ساخت جاده در دوره «ملک قارود» سلجوقی و اسنادی از حیات جاده در قرون اولیه اسلامی در دست است که در مصاحبه نیز به آن اشاره شد. شواهد باستانشناسی نیز از دوره هخامنشی تا قرون متاخر اسلامی متغییر است. بیشترین شواهد باستانشناسی در حاشیه جاده نیز مربوط به قرون اولیه و میانی اسلامی به خصوص سلجوقی است که در رأس آن میتوان میل معروف نادری را نام برد که دقیقا در حاشیه این مسیر قرار دارد.
– در کدام قسمت از مصاحبه «صدای میراث» به نظر مرحوم عدل درباره جاده سنگفرش اشاره شده است؟ اگر چنین اشارهای وجود داشت لازم بود که ایشان آن جمله را عینا آورده و سپس به توضیح میپرداخت. در مصاحبه صدای میراث به نظر دکتر عدل درباره وجود محوطههای وسیع هخامنشی(آن هم با ذکر تاریخ) اشاره شده که نگارنده مطلب«لزوم توجه به تخصص» آن را تحریف نموده و سپس به نتیجهگیری مطلوب میپردازد.
چندی پیش نیز اینجانب در مصاحبه خبری که به معرفی آتشکده نو یافته در ریگان، میپرداخت به فعالیتهای مرحوم عدل اشاره داشتم (ایسنا، ۲۱ مرداد ۱۳۹۷). این بار نیز شخصی با نام مستعار وارد صحنه شد و در نقد خود، ذکر نام دکتر عدل را استفاده ناصواب از آن تلقی کرد. (هفته نامه طلوع بم،۲۵ مرداد۱۳۹۷، جوابیه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷). به نظر میرسد که از این پس نیز این روند ادامه داشته باشد.
ذکر این نکته لازم است که مرحوم شهریار عدل مشاور عالی پایگاه میراث جهانی بم و منظر فرهنگی آن و مدیر هیئت راهبردی ثبت بم و منظر فرهنگی آن در فهرست میراث جهانی، زمانی دیده از جهان فرو بست که بخشی عمده از نتایج مطالعات وی در حوزه منظر فرهنگی بم به چاپ نهایی نرسیده بود. من نیز مدت چهار سال در بررسیهای منطقه در کنار وی بودم و نکات بسیاری از ایشان آموختم. از این رو خود را ملزم به رعایت امانتداری دانسته و در هر کجا که کلمهای یا جملهای از آن مرحوم به تحلیل در موضوعی کمک نموده به آن اشاره کرده ام.
از مهمترین فعالیتهای انجام شده توسط مرحوم عدل، مطالعات سنسنجی نمونههای برداشت شده از مواد آلی خشتهای حاکمنشین ارگ بم و محوطه گسل بود که در مقالهای با عنوان «پایهگذاری روش علمی برای تاریخگذاری مطلق خشت و چینه» توسط شهریار عدل و همکاران پژوهشی به ترتیب حروف الفبا «افشین ابراهیمی»، «اسدالله جودکی»، «محمدتقی عطایی»، «شهرام زارع» و «لیلا فاضل» در تاریخ ۲۹/۲/۱۳۹۳ در دوازدهمین گردهمایی سالانه باستانشناسی توسط مرحوم عدل ارائه شد و تاکنون نیز به چاپ نرسیده است.
متاسفانه این نتایج در مقالهای با نشانی: «بم در نیمه نخست هزاره یکم ق.م» و به نام «محمدتقی عطایی» و «شهرام زارع» به نشانی: باستانپژوهی، دوره جدید سال نهم، شماره ۱۸، مورد استفاده ناصواب قرار گرفته است (عطایی.زارع، ۱۳۹۶: شکل ۵). در مقاله منتشر شده حتی به مقاله ارائه شده در کنگره دوازدهم توسط مرحوم عدل ارجاع داده نشده است. این نتایج، حاصل پژوهشها و زحمات مرحوم عدل است که شایسته بود با نام خود ایشان به چاپ میرسید. ذکر نام ایشان در مقاله ارائه شده توسط مرحوم عدل نیز مربوط به همکاری ایشان در مطالعات بخش گسل بود و مربوط به مطالعات برج جنوب غربی حاکمنشین ارگ بم نیست.
علاوه بر این، در راستای انجام طرح مطالعاتی «شناخت بستر فرهنگی محدوده میراث جهانی بم – مطالعه برج جنوب غربی حاکم نشین ارگ بم»، طی قرارداد شماره ۱۵۷/ق/۹۰ مورخ۱/۲/۱۳۹۰ ، توسط اینجانب، که ماهها به طول انجامید، قطعهای تیر چوبی سوخته از کف یک فضا به دست آمد. در ادامه این زغالها توسط مرحوم عدل نمونهبرداری و مورد مطالعات سنسنجی، به روش کربن ۱۴ قرار گرفت. نتایج ارائه شده از مطالعات کربن ۱۴ در مقاله فوقالذکر (عطایی.زارع، ۱۳۹۶: شکل ۶) حاصل این فعالیتها است که به چاپ نرسیده بود و نگارندهگان این مقاله نقشی در مطالعه آن نداشتند.
نتیجه: باید آگاه بود و حرمت قلم را شناخت. با قلم به آسانی میتوان تمجید یا تخریب کرد. میتوان تحریف، توهین یا تایید کرد. چگونگی این رفتار بستگی به سطح دانش و آگاهی هر فرد دارد. این سخن مشهور است که قلم در دست نادان مانند شمشیر در دست دیوانه است. باید این مطلب را به درستی دریافت و چنانچه افرادی به دلیل در دست داشتن قلم از ما هراسانند، این موضوع را دلیل بر فرهیختگی خود ندانیم. تذکر این نکته نیز ضروری است که حاشیه در حوزه میراث فرهنگی ایران و به خصوص در رشته باستانشناسی همیشه وجود داشته و آسیبهای فراوان به این رشته وارد کرده است.
در یکی دو دهه اخیر اما افرادی نیز به عنوان دوستدار میراث فرهنگی و با عناوین سنگین وارد صحنه شدند که نه تنها کمکی به حل مشکلات نکردند که با آمیختن مسائل میراثی و حتی علمی با رفتارهای ژورنالیستی(البته از نوع زرد) و نهادینه کردن حاشیه در باستانشناسی، این کشتی متلاطم را به قعر طوفان کشیدند. پس باید شیوه نقد را دانست و تفاوت آن را با حرمتشکنی شناخت. ضذروری است بدانیم که آتش حاشیه نه دامان یک شخص که دامان جامعه میراثفرهنگی کشور را میگیرد و با آگاهی و دوری از حاشیهها و پرهیز از پیروی کورکورانه از حرکتهایی که به نهادینه شدن حاشیه در جامعه میراثفرهنگی کشور کمک میکند میتوان نگاهی علمی و تخصصی به موضوعات میراثفرهنگی در کشور داشت.