میلاد وندائی؛
باستانشناس/
صدای میراث: دومین نقش برجسته در ضلع چپ رودخانه شاپور که به نام نقش شماره IV شناخته شده است، باتوجه به تاج شاهی موجود در آن، متعلق به بهرام دوم است.
رودخانه از وسط این نقش نیز عبور میکرده و کل نقش از وسط به دو نیم تقسیم شده است. نقش برجسته از دو بخش چپ و راست تشکیل شده است.
در سمت چپ بهرام سوار براسب خود بسیار هنرمندانه حجاری شده و در مقابل او (در ضلع راست) هفت نفر در دو طبقه، دو اسب و دو شتر حجاری شدهاند (تصویر۱، طرح۱).
ابعاد نقش برجسته:
ارتفاع نقش برجسته از کف: ۵/۲ متر
طول: ۵/۷ متر
عرض: ۵۲/۳ متر
ارتفاع بهرام دوم: ۵/۳ متر
عرض شانه: ۹۵ سانتیمتر
ارتفاع اسب شاه: ۴۵/۲ متر
عرض اسب: ۵۶/۳ متر
ارتفاع فرمانده پارسی ایستاده: ۴/۲ متر
عرض شانه: ۹۰ سانتیمتر
فاصله ارتفاع سر شتر با سر اسب: ۱/۱ متر
عمق نقش برجسته: بین ۶ تا ۳۱ سانتیمتر
توصیف نقش برجسته:
این نقش یکی از هنرمندانهترین نقوش برجسته ساسانی به همراه نقش شماره Vاست. بهرام دوم سوار بر اسب دارای تاجی با نشان پر که نماد ایزد ورثرغته یا همان بهرام است نشسته است و بالا تنه او از روبرو و صورتش از نیمرخ نمایش داده شده است.(تصویر۲)
تاج او در بالا چارچوب نقش را بریده است، عنصر مهمی که در نقوش ساسانی تنها تاج پادشاه توان بریدن چارچوب را داشته است. از پشت سرِ پَر نیز روبانی کوچک آویزان است.
موهای شاه از دو طرف به شکل سه توده بزرگ، شبیه به موهای پدربزرگ او شاپور اول است.
وی گوشوارهای ظریف به گوش دارد و سبیل و ریشاش از وسط حلقه عبور کرده و همچنین چشمان درشتاش، هیبت و زیبایی خاصی به این نقش بخشیده است که نشان از چیرهدستی هنرمند دارد.
از پشت سر موهای پادشاه نیز روبانی دو تکه به اهتزاز درآمده است.
بهرام گردنبندی بر گردن دارد که در دیگر نقوش متعلق به خود نیز این گردنبند را همراه دارد. (تصویر۳)
پیراهن او نیز به مانند پیراهن شاپور نازک و با چروک است و از روی سینهاش با دو سنجاق گرد که روبانهایی کوچک از آنها آویزان است، شنل خود را همانند پرچم از پشت سر به دست باد سپرده است.
حد فاصل دست راست شاه که با آن افسار اسب را گرفته تا بالای زانو توسط رودخانه از بین رفته و از سر اسب نیز تنها بالای سر او که شبیه به اسب شاپور در نقش رستم است، قابل تشخیص است.(تصویر۴).
اما درباره پایین تنه نقش هر چه از هنر هنرمند بگوییم کم است. اسب پای چپ را بالا آورده و سه پای دیگر را روی زمین دارد. هنرمند به زیبایی وصفناپذیری عضلات، استخوانها، سم، مچ و زانوی اسب را به نمایش درآورده است و در یک شاهکار که خوشبختانه تاکنون سالم باقی مانده، رگهای ظریف پای اسب را برای نشان دادن هنر خود برای ما جاویدان کرده است. (تصویر۵)
دُم اسب نیز به شکل بسیار ظریفی بافته و حجاری شده است. گو اینکه واقعاً دم نرم اسب را بر روی همین صخره سخت و خشن بافتهاند. از روی زین اسب نیز سه نوار تا پشت اسب کشیده شده است.
پای بهرام توسط رانپایی پوشیده شده که تا مچ پایش آمده و در نهایت به روبانی ختم میشود که از مچ آویزان است و تیردانی که احتمالاً مملو از تیر بوده از کمرش آویخته؛ گوی مشهور نقوش ساسانی که هنوز هم جنس و کاربریاش برای ما ناشناخته است از زین، توسط زنجیری بزرگ ولی ظریف آویزان است.
این گوی شوربختانه در زمستان ۱۳۹۰ مورد تجاوز دزدان قرار گرفت و تکه تکه شد؛ اما خوشبختانه با حمایت سازمان میراث فرهنگی شیراز و توسط مرمتگران، نه به شکل نخست اما شایسته مرمت شد. (تصویر۶)
بهرام در دست چپ خود که پشت بدن و سر اسب پوشیده است، سه عدد تیر و یک کمان نگاه داشته است که میتوان احتمال داد نمادی از شعار دینی زرتشتیان، یعنی هومت (پندار نیک)، هوخت (گفتار نیک) و هورشت (کردار نیک) باشد.
در روبروی بهرام دوم یک افسر پارسی ایستاده است؛ او احتمالاً فرمانده و مسئول عملیات علیه مردم اسیری بوده که بر روی نقش برجسته حجاری شدهاند. (تصویر۷)
سر، ران و ساق پای راست او از نیمرخ ولی پای چپ با برجستگی بیشتری از روبرو نمایش داده شده است.
او دارای مو، ریش و سبیلی پرپشت است و از وسط کمرش شمشیری سنگین آویزان است که تا زمین میرسد و دو دستش را بر قبضه شمشیر نهاده است.
پشت سر فرمانده پارسی افرادی قرار دارند که به دو گروه تقسیم شدهاند. اینان احتمالاً سرکردگان سرزمین فتح شده هستند که مرد پارسی آنها را به حضور شاه آورده است.
در ردیف نخست، مردان در حال حرکت رو به جلو به تصویر کشیده شدهاند و دارای سبیلی کوتاه و آویخته هستند.
موهای آنها با پارچهای پوشیده شده که تا روی شانهها پایین میآید و با یک نوار پهن و تخت بسته شده است. (آرایش سر و سرپوشی که تقریباً همانند سرپوشهایی است که امروزه نیز اعراب نیز بر سر دارند.) پوشاک آنها تا پایینترین قسمت بدن ادامه دارد و دارای چینهای عمودی است. آنها مسلح نیستند و تعیین گونه قومی آنها دشوار است. (تصاویر۸ و۹).
پشت سر مرد پارسی و نفر دوم دو اسب با یالهایی به شیوه ایرانی قرار دارند. در ردیف بالا سه نفر حجاری شدهاند که متأسفانه چهره آنها بسیار تخریب شده و در کنار آن سه تن سر دو شتر نیز قابل تشخیص است. (گیرشمن،۱۳۷۹: ۱۱۱).
هویت شناسی و گاهنگاری نقش برجسته:
نقش برجسته شماره IV یکی از نقوشی است که تاکنون پژوهشگران کمی به آن پرداخته اند. راولینسون و دیالافوا تصور کردهاند که موضوع نقش غلبه بر سکاها است (دیالافوا،۱۳۷۸).
لوکونین از نسبت دادن این صحنه به یک واقعه تاریخی پرهیز میکند. (لوکونین، ۱۳۷۲: ۳۲۱) و هرتسفلد معتقد است که افرادی که در مقابل پادشاه به همراه شتر و با شال بر سر هستند از طایفهای عرب هستند که پادشاه پذیرای انقیاد و اطاعات قبیله آنان است. (هرتسفلد،۳۲۹:۱۳۸۱)؛ گیرشمن و زاره نیز از نظریه هرتسفلد پیروی میکنند. (گیرشمن،۱۳۷۹ : ۱۰۸؛ Sarre,1910)
اما تمامی پژوهشگران بر سر شخصیت پادشاه موجود در نقش توافق دارند و دلیل آن تاج همراه با پر این پادشاه است که تاج خاص بهرام دوم است.
افسر شاه شامل پری به نماد ایزد «ورثرغنه» (وندائی، ۱۳۹:۱۳۹۰) است که انتهای آن به سمت بالا رفته است. براساس تقسیمبندی لوکونین برای سکههای بهرام دوم میتوان این تاج را از نوع VI , V سکههای بهرام دوم دانست که پس از سالهای ۲۸۴٫م تا زمان مرگش در ۲۹۳٫م ضرب کرده است. (لوکونین، ۱۳۷۲: ۲۹۶)، اما متأسفانه به هیچ وجه اثری از این واقعه تاریخی که در زمان بهرام دوم رخ داده، به دست ما نرسیده است.
در مقابل بهرام، یک سرباز پارسی قرار گرفته است که احتمالاً یکی از فرماندهان بزرگ سپاهی با لقب«گُندسالاران» (کریستن سن،۲۲۱:۱۳۸۴) است. پشت سر این افسر، سه نفر که کلاهی شبیه به پارچهای که دور سر بستهاند و همانند کلاه امروزی اعراب است بر سر دارند.
شاید مهمترین عاملی که باعث گردیده این افراد را به قبیلهای از اعراب نسبت دهند، وجود شترها در نقش برجسته است. این دو شتر نقشی منحصر به فرد در نقوش برجسته ساسانی دارند. زیرا دیگر هیچگاه نقشی از شتر نخواهیم دید.
اما این که به دلیل وجود شتر، این افراد را به اعراب نسبت دهیم صحیح است؟! در سرزمین امروز ایران، بخشهای بسیاری هستند که شتر در آنان قابل یافت است.
از شهر شیراز به سمت جنوب ایران در تمامی دیار آن میتوان شتر را مشاهده کرد. چه در سیستان، چه در شوش و چه پیرامون شهرهای بوشهر و بندرعباس و غیره؛
این نکته زمانی برای این نسبیت قابل تفکر است که مرزهای شاهنشاهی ساسانی در زمان خود بسیار بیش از مرزهای امروزی ایران است. پس میتوان در هر گوشهایی از ایرانشهر جنوبی، از سند و پنجاب تا دجله و فرات، شتر را یافت و افراد این نقش را به آنان نسبت داد.
از سویی دیگر ما تا زمان بهرام دوم، هیچ نامی از اعراب در تاریخ ساسانی نمیبینیم که حتی هویتی به عنوان یک ساتراپ و یا فرماندار داشته باشند و تنها پس از این در کتیبه پایکولی، نرسی از دو نفر با عنوانهای «عمرولحمید شاه» و «عمروابگر» یاد میشود که اسمی عربی دارند و اینها نیز جزء پیروان نرسی هستند.
متأسفانه عدم وجود دلایل تاریخی و دادههای باستانی، از نسبت دادن این افراد به یک نژاد و قبیله و موضوع شناسی آن جلوگیری میکند. پس نگارنده نیز همچو لوکونین در نسبت دادن این نقش به موضوعی خاص پرهیز میکنم. اما میتوان تاریخی بین ۲۸۳ تا ۲۹۳٫م را برای نقر این نقش برجسته براساس تاج شاهنشاهی بهرام معرفی کرد.
Discussion۱ دیدگاه
سلام
خسته نباشین خیلی جالب بود. در این قسمت مگر رودخانه جاری بوده که اثر را به دو نیم تقسیم کرده است
میشه لطف کنین در سایتتان کتابهای تاریخی و باستانشناسی را هم معرفی کنین