حالا دیگر تمام خوزستان میدانند که وقتی «مری لیلی» عروس این استان شد، بهدلیل علاقه وافری که به اسب داشت، چگونه اسبهای اصیل استان خوزستان پرورش یافتند و سالها زیستند. میگویند از آن هنگام که مریلیلی فوت کرد، اسبهای خوزستان هم خواب مرگ دیدند. از آن استبل مری لیلی هم که از همسرش «مجیدخان» حاکم «دشت عقیلی» برایش مانده بود، حالا جز یک ویرانه، چیز دیگری باقی نمانده است.
«مری لیلی» برای خوزستانیها نامی آشنا و قابل احترام است. این بانو، وقتی به عقد «مجیدخان» حاکم دشت عقیلی خوزستان درآمد تمام زندگیاش را صرف نگهداری وساماندهی اسب اصیل ایرانی کرد. اما پس از مرگ مریلیلی و همسرش اصطبل زیبای آن دو تبدیل به ویرانه شد.
در جوار رودخانه کارون که بخشی از آن کوهستان است، خانی به نام «مجیدخان» بود. مجیدخان نهتنها مورد احترام مردم روستا بود که پدر وی، «سردار محتشم» از بزرگان تاریخ بختیاری و تاریخ معاصر، بواسطه نزدیکی و رابطهای که با یکی از حاکمان همدان داشت، مقدمات ازدواج پسرش و دختر حاکم (مری لیلی قراگوزلو) را فراهم ساخت. از آن پس علاقه مریلیلی (مهری خانم) به اسب باعث شد که در منطقه خوزستان ساکن شود.
نه تنها خوزستانیها که همه آنها که اسب اصیل را میشناسند، هنوز معتقدند که این ازدواج سبب شد فصل جدیدی در پرورش و تولید و نگهداری اسب در ایران ایجاد شود. اسبهای اصیل فراوانی در خوزستان وجود داشت که مریلیلی یا مهریخانم عزم راسخ برای ساماندهی آنها یافت.
باتوجه به محبوبیت مریلیلی در منطقه خوزستان و همدان، اصطبلهایی برای پرورش و نگهداری اسب ساخته شد که امروزه از آن تعداد تنها یک استبل در روستای «بنه حیدر» در منطقه عقیلی قرار دارد.
در اصطبل مجیدخان و مریلیلی، اسبهای اصیل ایرانی نگهداری میشدند. مری لیلی اما به اندازهای زندگی خود را وقف اسبها کرد که او را «حاکم اسبها» نامیدند. اما با توجه به اهمیت بنای اصطبل مری لیلی، این اصطبل همچنان در شرایط نابسامان قرار دارد و با تخریبهای جدی مواجه شده است.
پیش و بعد از انقلاب فیلمها و تصاویر بسیاری از مریلیلی و استبلهای او تهیه شد و در این تصاویر میتوان بخشی از اصطبلهایی که وی برای نگهداری اسبها استفاده میکرد را مشاهده کرد.
در نزدیکی اصطبل مری لیلی در روستای «بنهحیدر»، اصطبل دیگری به نام «ابرعقیلی» در روستای «سماله» وجود دارد که متعلق به خانواده شهابی است. مرحوم اردشیر شهابی در کنار مجیدخان و مهری خانوم، فعالیت میکرد و درحالحاضر فرزندانش از اصطبل و اسبها نگهداری میکنند که مورد توجه بسیاری از علاقمندان است. در همین روستا قلعه مجیدخان هم دیده میشود که ضرورت حفاظت و نگهداری از آن میتواند منطقه را تبدیل به قطب گردشگری اسب استان کند.
هماکنون این آثار که بخشی از تاریخ معاصر منطقه محسوب میشوند در شرایط مناسب نگهداری نمیشوند و تاکنون نیز نه تنها هیچیک از این اصطبلها یا بناهای مرتبط به آنها در فهرست آثار ملی قرار نگرفتهاند که هیچ اقدام مرمتی نیز در آنها صورت نگرفته است.
Discussion۲ دیدگاه
زیباییهایی که در عقیلی یافت می شد هیچ وقت از خیال و خاطرم نمی رود. آب لوره، چرخ فلک، گدارپهن، کوهک، گدارچیتی نزدیک باغ خان، کپرهای طرفیها در میدان حیرون، تشتهای پنیر و سرشیر، گله گاوهای مش خداداد، کاظم یاسین، علیداد، مشک دوغ مشگران، (کنار بارون ) در وسط روستا دکان مشمحمد و شاگردش عمو نوفت قمی، حلیمی عبائی، جمع شدن زنان و دختران در کنار جویهای آب، شستشوی لباسهای رنگارنگ قری و پهن کردن آنها روی پرزینهای خاری در زیر آفتاب گرم و خوش رنگ عقیلی، گلهای زرد و سرخ و سفید پُر برگ که با سوزن از آنها گردنبند، دستبند، کمربند و تاجهای رنگی مخملی درست میکردیم. با آنها در تولههای پشت خانهها یا در جا خرمنها سرگرم بازی میشدیم. ولی حالا وقتی به بنه سیدان یا چم عربان، از همه مهمتر، وارد بیشه که میشوم، گریه میکنم. چون همه آن زیبائیها را نابود کردهاند. وقتی برای بچهها از این خاطرات قشنگ و زادگاه خوش منظرهام میگویم باور نمیکنند که این همان عقیلی است که در حال حاضر است. ای کاش یکبار دیگر زمان به عقب برگردد و آن روزهای خوش دوباره پدیدار گردند.
یادش گرامی باد وروحش شاد