ماخونیکیها در دامنه کوه لاخ در ۱۳۶ کیلومتری جنوب غرب شهر بیرجند دیوار به دیوار افغانستان زندگی میکنند. شیوه زندگیشان شبیه به زندگی بشر در ۱۰ هزار سال قبل و در عصر نوسنگی است. دوره نوسنگی شروع عصر کشاورزی و شکل گیری نخستین روستاها توسط بشر بود. دورانی که بشر به اهلی کردن حیوانات پرداخت و از غارها بیرون آمد و عصر شکار پایان یافت. ساکنان ماخونیک این روستای پررمز و راز با خانههای کوچک و کوتاه که سقفشان گاه تا شانه آدم میرسد، انتقال فرهنگی از دوره نوسنگی را به خوبی انجام دادهاند. مردمانش به جمعآوری گیاهان و دانههای وحشی و کشاورزی در زمین های یک متر در یک متر مشغولند و حاضر به خروج از دوره نوسنگی نشدهاند.
ماخونیکیها کوتاه قد هستند. اگرچه نسل جدیدشان اندکی قد کشیدهاند اما قامت نسل قدیمشان اندکی بیشتر از یک متر است. سقف خانههایشان همچنان کوتاه است. به اندازه ای که اگر یک فرد معمولی جلوی در یک خانه بایستد بام خانه با شانههایش یکی می شود. ماخونیک یک کلونی جمع و جور از خانههای بسیار کوچک چسبیده به یکدیگر با خاک و گل و چوب است و مردمانش بدون آن که بدانند، سهم بزرگی در زنده ماندن نشانههای زیست عصر نوسنگی را تاکنون حفظ کرده اند.
فرهنگ معماری ۱۰ هزار ساله
باستان شناسها مهمترین محوطه های باستانی دوره نوسنگی را در کرمانشاه، هرسین و سراب از زیر خاک بیرون کشیده اند اما اینجا در ماخونیک تمامی نشانههای دوره نوسنگی حفظ شده و مردم با همان معماری عصر نوسنگی در جستجوی خوراک هستند. خانهها کوچک و مدور با معماری نیمه زیرزمینی با استفاده از عناصر طبیعی ایجاد شده اند. درست مانند همان نشانه هایی که باستان شناسها از ۱۰ هزار سال قبل کشف کرده اند. ماخونیکیها یک چاله در زمین حفر کرده اند و دورآنرا دیوارهای گلین کوتاه کشیده اند و بعد هم روی دیوارها سقفی مخروطی شکل با چوب و شاخه گیاهان و درختان بنه (پسته کوهی) ایجاد کرده اند. همین معماری موجب می شود خانه ها چون در زمین حفر می شوند از سرما و گرما در امان بماند. آن ها از دانه های درخت بنه به عنوان خوراک و از چوب آن برای سوخت و ساخت خانه استفاده می کنند.
مالکیت خصوصی و عمومی نیز به شکل کاملا بدوی اما دقیق در ماخونیک رعایت می شود. در کوچه های تنگ و باریک ماخونیک که قدم بزنید حیاط و باغچه خانه ها که اندازه آن ها به طول و عرض یک متر است و فضای برخی باغات یک متری آن ها که تنها یک درخت عناب و یک درخت انار در آن کاشته شده است از فضای کوچه و معبر عمومی جدا شده است. خانه های ماخونیک با مصالح موجود در کوهپایه لاخ ایجاد شده است. به همین خاطر اگر از بلندی به تماشای روستا بایستید، همه چیز همرنگ خاک و طبیعت اطراف است. در مالکیت عمومی جالب آن که محصول درخت زردآلویی که کنار جوی آب روستا سربرآورده بود، شمارش و در میان همه اهالی روستا به تعداد مساوی تقسیم میشد.
زیست در عصر نوسنگی
ماخونیکیها همچنان از ابزارهای سنگی برای آرد کردن گندم و دانه های پسته کوهی استفاده میکنند. ظروف مورد استفاده مردم ماخونیک هم شبیه به سفالینه های پیش از تاریخ است که نمونه های شبیه به آن ها در موزه های کشور وجود دارد. آن ها از خاک کوه لاخ ظروف مورد نیاز خود را می ساختند و در همانها شلغم می پختند و بر پشت بام هایشان پهن می کردند تا خشک شود و آنوقت همان شلغم خشک شده را که پختوک نام دارد به عنوان غذا استفاده می کردند. مردمان ماخونیک کاملا خودکفا بودند. درست مانند ساکنان زمین در عصر نوسنگی که ۱۰ هزار سال پیش تمامی مایحتاج خود را خودشان میساختند. آنها حتی از چوب درخت بنه(پسته کوهی) کفش ساختند. تخته چوبها را دو سوراخ می زدند و نخهای ریسیده شده بزهایشان را از میان سوراخ ها عبور می دادند و برای خودشان پای افزار می ساختند. بعدها که آنها لاستیک خودرو را یافتند، کفش هایشان را در اقدامی خلاقانه با لاستیک خودرو ساختند و نامش را موتور گذاشتند. موتور پای افزار مردانی است که برای کار در معدن سنگ گرانیت نزدیک روستا یا کشاورزی در زمینهای یک متر در یک متر میروند.
فرهنگ غذایی
احمد رهنما یکی از ساکنان روستای ماخونیک حدود ۵۰ سال سن دارد. او از علاقمندان به میراث فرهنگی ماخونیک است که یک خانه کوچک و قدیمی روستا، برجای مانده از نسل اول معماری ماخونیک را به مبلغ یک میلیون تومان خریداری و آنرا تبدیل به موزه کرد. لباس سفید و بلند شبیه به آنچه مردمان سیستان و بلوچستان برتن دارند بر تن کرده است. دندانهایش ریخته، صورتش چروک برداشته و صاحب چند فرزند است. رهنما در موزه روستا، دستاری را نشان ما میدهد که به هنگام ازدواج، پدر همسرش به رسم ماخونیکیها به او هدیه کرد. او جای جای خانههای ماخونیک را با توضیح کاربری نقطههای مختلف خانه توضیح میدهد. آشپزخانه خانه که با هیزم گرم میشود در گوشهای از همین خانه کوچک ماخونیک قرار دارد. چای آویشن به همراه دانههای کسور که هم اندازه دانههای لپه و به رنگهای سیاه و قهوهای و سبز و سفید است را تعارف می کند و میگوید که کسور برای ماخونیکی ها مانند تخمه و آجیل است. این دانه وحشی که از درختی به نام کسور چیده می شود اندکی تلخ و ترش مزه است.
۱۶ سال پیش دولت آب، برق و تلفن را به ماخونیک وارد کرد. اما ورود تکنولوژی تفاوت چندانی در شیوه زندگی مردمان ماخونیک ایجاد نکرد. ماخونیکیها یکبار در سال آن هم در عید قربان گوشت مصرف میکنند. در طول سال نیز همچنان به جمع آوری دانه پسته کوهی و کسور و کشت محدود شلغم در زمین های کشاورزی کوچک روستا مشغولند.
مردم ماخونیک همچنان از قنات قدیمی روستا برای آب شرب استفاده می کنند. آن ها پیش از لوله کشی آب به روستا در خانه های علفی که خانه های کوچکی برای نگاهداری بزها بود حمام می کردند. حتی از آغل بزها نیز برای قضای حاجت استفاده میکردند. دولت حمام عمومی روستا را ساخت اما خرابی شیرآلات حمام موجب شد که ماخونیکیها دوباره به همان شیوه سنتی خود بازگردند و مانند گذشته در خانه های علفی حمام کنند. نان، کشک و بنه و شلغم غذای اصلی ساکنان روستا است.
ماخونیک و شیوه آموزش
۲۰۰ خانوار در روستای ماخونیک زندگی می کنند که هرکدام ۵ تا ۸ فرزند دارند. جمعیت روستا حدود یکهزار نفر است. مدرسه علمیه روستا محل تحصیل کودکان پس از کلاس نهم در مدرسه روستا است. بسیاری از کودکان روستا نیز تحصیل نمیکنند و از همان کودکی به فراگیری علوم مذهبی و حفظ قرآن در مدرسه علمیه می پردازند. امام جماعت روستا مدیر درسه علمیه است و از احترام زیادی نزد اهالی روستا برخوردار است. آموزش قرآن و دروس شریعت به کودکان و نوجوانان و جوانان و حل اختلافات داخلی روستا از وظایف امام جماعت است. بزرگترین خانه روستا نیز متعلق به امام جماعت است که ناهمخوان با بافت ماخونیک با بهره گیری از سیمان و آهن ساخته شده است.
روستای ماخونیک یکروز در هفته پزشک دارد و این یکی از مشکلات اصلی مردم روستا است. احمد راهنما به همشهری میگوید: پزشک تنها یکروز به روستا میآید و هرکسی بیمار باشد به او مراجعه می کند. ماخونیک درمانگاه ندارد و واقعا برای مردم سخت است که تا شهر بروند. در روستا بیمارانی هستند که بیهوش میشوند و نیاز به درمان دارند. فرزند خود من دوبار در این هفته بیهوش شده است ولی پزشک در روستا نبود.
مردم ماخونیک کوتاه قد هستند. دلیل آن شاید سوءتغذیه، کار سخت در معادن سنگ و ازدواجهای فامیلی داخل روستا باشد. اگرچه در نسل دوم خانه های ماخونیک نشانه های بلندقدی دیده می شود و سقف خانه ها بالاتر رفته است اما با این حال ساکنان ماخونیک در مورد خودشان می گویند در منطقه مشهور است که «ماخونیکی دال می ماند.» این یک مثال برای توصیف اهالی ماخونیک است. یعنی کار سخت مردمان ماخونیک آن ها را خمیده و شبیه به حرف دال کرده است. خانه حاجی رهنما هم نسل دوم خانه هایی است که سقف آن ها بلندتر شدهاند.
محرومترین روستای هدف گردشگری
ماخونیک روستای هدف گردشگری ایران است. اما این تنها روستای زنده عصر نوسنگی در ایران هنوز نه تنها برای گردشگران که برای پژوهشگران و مردم شناسان نیز شناخته شده نیست. احمد رهنما به همشهری میگوید: معمولا افرادی که به روستا مراجعه میکنند شب نمی مانند و تنها چند ساعت به روستا می آیند و بعد هم روستا را ترک می کنند. ماخونیک در جنوب غربی شهر بیرجند در کوهستان های خشک لاخ در مرز افغانستان مردمانی را در خود جای داده است که زندگی بدوی را برغم ورود تکنولوژیهای جدید بر زندگی های نوین ترجیح داده اند. سبک زندگی شان را حفظ کرده اند. همچنان از دانه های وحشی تغذیه می کنند و خانههایشان را کوچک و کوتاه می سازند. فرزندانشان در کوچه پس کوچه های روستا با چشم برهم زدنی غیب می شوند و روستا با آن رنگ خاکی اش در استتار مداوم با طبیعت بسر می برد. زندگی در ماخونیک بسیار دشوار است اما ساکنانش این سبک زندگی را انتخاب کرده اند. سبکی که خود از شباهت آن با پایان دوره غارنشینی بشر و آغاز تشکیل نخستین روستاهای استقراری بر زمین بی اطلاع هستند. ماخونیک به گفته باستان شناسها و مردم شناسان روستایی است که ساکنانش همچنان نشانه های زندگی در عصر نوسنگی را حفظ کرده اند و انتقال فرهنگی زندگی نوسنگی در معماری، شیوه زندگی، خودکفایی، بهره برداری از طبیعت و حتی ساخت ظروف مورد استفاده و نوع مالکیتشان نمود یافته است.
محمد باریکانی