کارشناس ارشد مرمت آثار و بناهای تاریخی اصفهان – ساکن ویرجینیا
راز رطوبت در برج قابوس را همین جا مینویسم. اما براى کشف این راز باید ابتدا راز دیگرى را فاش کنم. شاید برخى فراموش کرده باشند. اما من یادم نمىرود زمانی که شش سال داشتم بر فراز تپه برج قابوس، این اثر ثبت جهانى شده ایران بازى میکردم و از روى کنجکاوى چند قطعه سنگ کوچک داخل سرداب برج انداختم. نخستین راز همین است. برج قابوس یک اثر سردابى است و هنوز هم همان چند قطعه سنگی که در کودکی به داخل آن سرداب انداختم کف همین سرداب باقی است.
اما راز دوم؛ دلیل رطوبتى که بیش از نیم قرن است در برج قابوس مشاهده میشود همان رطوبتی است که در داخل سرداب وجود دارد. ذات رطوبت این است براثر قانون فیزیک میخواهد بیرون بیاید. رطوبت در سرداب برج زندانى و محبوس است و تنها راه رها شدن، بالا آمدن از دیواره داخلى سرداب است.
براساس قانون انتشار، رطوبت، پس از آن که به ارتفاع ١۵ مترى، یعنى سطح بالاى تپه برسد نفس راحتى میکشد و از فرط شادی دو متر هم بالاتر مىرود و دور ازاره را میپوشاند، یعنى رطوبت صعودى.
اما رطوبتى که بصورت نزولی از لبههاى طره بالاى برج بر بدنه آجرچینى شده تزیینات سازهاى بالاى ازاره روان میشود به همراه باران و برف نیز وجود دارد. به همین دلیل این بخش از برج قابوس همیشه بیش از سایر بخشها مرطوب است. از این منظر آقاى نورتقانى مدیر پایگاه میراث جهانی گنبد قابوس درست میگوید که رطوبت سالها است در برج قابوس وجود دارد.
رطوبت برج قابوس باید برطرف شود. چون در اثر تغییرات دمای روزانه و رطوبت، ملاتها را خشک و مرطوب کرده و چرخش باد موجب ایجاد فرسایش در ضعیفترین بخش بدنه برج میشود که آثار آن بصورت ریزش بین ملات در برج ظاهر مى شود.
داخل برج قابوس در بخش میانی کف آجرى، دریچهاى به قطر ۲۰ سانتیمتر وجود داشت که من ۵۵ سال پیش شانس دیدن آن را داشتم. تماشای برج قابوس و اجزای معماری آن هم موجب شد که براى کسب علم با یک گونى پلاستیکى، دو تخته پتو، یک بالش، دو ظرف استیل و یک جفت قاشق و چنگال، به طور غیرمنتظره وارد رشته مرمت شوم و به دانشکده پردیس اصفهان هجرت کنم. مشاهده نخستین دانشجوی مرمت ترکمن هم با چشمهاى بادامى و کتوشلوار و یک کیف دیپلمات، عجیب و براى دانشجویان سینیور (ترم آخر) اندکی خندهدار بود.
اجازه بدهید پیش از پرداختن به موضوع سوسکهاى بال آتشین در برج قابوس، به آتش حسادت، کینه و فقدان تعقل در حوزههای حفاظت، مرمت و سایر رشتههاى مرتبط با آثار و ابنیه تاریخى و طبیعى هم بپردازم. فروپاشى اخلاق و منش در همه رشتههاى علوم اجتماعى، علوم سیاسى، علوم اقتصادى و علمى همانند مرمت را از نخستین روزهاى تحصیل در دانشگاه در سال ١٣۶١ در محیطی علمى مانند پردیس تجربه کردم. یکى از ان افراد به من گفت: «گزارشهای شما کیلویی است و براى نمره گرفتن اینگونه مینویسید!» ایشان اکنون با دکتراى مرمت در حال تدریس در دانشگاه هستند. در جواب گفتم: «شما درک نمىکنید. من نه براى نمره، بلکه براى جوانان مشتاق ایران بویژه ترکمن صحرا مینویسم و…» سخن آن عزیز از روى حسادت، هنوز هم به شکلهاى مختلف در جامعه ایران رشد کرده است. از آنزمان هرگاه سخنان نیشدار و به شدت سمى که بیشترین عامل تخریب بناهای تاریخی کشور است را میشنوم دلم میگیرد. اما آتش سوسکها برای برج قابوس به مراتب قابل تحملتر از سوسکهاى دو پا است که کوهها، جنگلها، حریم رودخانه، جزیره و سواحل دریاها را میخورند و زیرساختهاى فرهنگى تاریخى کشور را تخریب و به آتش میکشند.
سوسکهای بال آتشین چگونه به برج قابوس رسیدند؟
اینجا میخواهم به موضوع سوسکهای بال آتشین لانه گزیده در برج قابوس اشاره کنم. سوسکهاى بال آتشین نام جالبى براى این حشره بیآزار است و به قول سعدی، «این دغل دوستان که میبینی مگسانند دور شیرینی» و در حکایت دیگر میگوید:«… بلند آوازه و میان تهى.» البته این جملات شامل آن سوسکهاى دوپا هم که جنگلها و کوهها و حریم رودخانهها و … را هم میخورند، میشود. براساس تحقیقات انجام شده در رابطه با سوسکهای بال آتشین، در دانشکده یوتا آمریکا، این حشرات در ماههاى آوریل و مى شروع به تخمگذارى میکنند. این مرحله دارای سه دوره تخم، لارو و حشره بالغ است. سوسکهاى بال آتشین ۳ ماه تا یکسال عمر میکنند. حشره بالغ در طول روز به دنبال سایه است. سوسکهای بال آتشین حشرات باهوشى هستند و برخلاف ما آدمها همیشه با یکدیگر بدون اختلاف زندگی میکنند.
سوسکهای بال آتشین در کرانههاى اقیانوس اطلس، غرب سیبرى، جنوب غرب مغولستان، هندوستان، شمال غرب چین، و براى نخستین بار در سال ٢٠٠٨ در شهر سالت-لیک سیتى، یوتا در آمریکا مشاهده شدند. پژوهشگران آمریکایی احتمال دادهاند این حشرات از طریق واردات گیاهان از انگلستان و آسیا وارد این کشور شده و در شمال و جنوب شرق یوتا منتشر شدهاند. آنها هنوز به درستى نمیدانند سوسکهای بالآتشین در این منطقه جنوب شرق یوتا از چه درختانى تغذیه میکنند. اما به طور قطع میدانند که این حشرات بىآزارتر از برخى انسانها هستند. آنها البته نیش سمى و زهرداری که آفت روح و روان جامعه شود را هم ندارند.
منبع تغذیه سوسکهای بال آتشین را نه در برج قابوس بلکه باید در داخل پارک یا باغ ملى گنبد کاووس یا قابوس که اطراف برج احداث شده است جستجو کرد، نه بین ملات برج. سوسکهای بال آتشین به دلیل هوشمندی ذاتی خود و زندگی اجتماعیشان همچون مورچهها، براساس مطالعات انجام شده روى درختان The Nymphs،Mallow ،Linden و Limes مشاهده شدهاند که از دانهها و گلهاى آنها (عین متن ترجمه دیکشنرى! برگ پنیرک پنبه ایرانى، گل سرخ، گل ختمى، نمدار و زیرفون، درختان نارنج) تغذیه میکنند.
اما روش دفع سوسکهای بال آتشین از برج قابوس چیست؟ سمپاشى درختان پارک مجاور برج، بندکشى و بازبینى دورهاى این اثر ثبت جهانى، تمیز نگاه داشتن محوطه و کانالها از هرگونه منبع غذایى براى حشرات بویژه موریانه که یکى از حشرات خطرناک در بناهاى خشتى و آجرى در مناطق مرکزى ایران مانند اصفهان و یزد است از جمله اقدامات ضروری برای دفع سوسکهای بال آتشین است.
تهیه محلول ضد این حشرات، بسیار ساده است، شامل «نیم لیوان مایع ظرفشویى»(معادل ١۵٠ میلىلیتر) که در یک گالن آب (معادل سه لیتر و هشتاد و هفت میلى لیتر) حل شده را با آبپاشهای دستی در درون حفرهها پاشید، بطوری که جایى در داخل حفره و بندهاى آجرى، خشک نمانند و سپس، بستن تمامی درزها به طوری که حشرات بیرونى نتوانند وارد حفرهها شوند. پیش از ریختن محلول هم میتوان حفرهها را با یک جارو برقى تمیز کرد.
ناتوانی کانالهاى ناکش در دفع رطوبت
درخصوص کانالهاى ناکش که در برج ایجاد شده است باید گفت که این کانالها دردی از برج قابوس دوا نمیکنند و تنها مرکزی برای تجمع زباله و منبع خوبى براى تغذیه موریانهها است. اگر فرض بگیریم صحبت آقای نورتقانی مدیر پایگاه میراث جهانی برج قابوس که به سایت صدای میراث گفته است کانالهای ناکش برج خوب کار میکنند، پس چرا اثرى از خشکى ندیدیم!؟ ارتفاع رطوبت از کف سرداب است و خدا نکند درون فضاى تپه برج قابوس تبدیل به آب انبار شده باشد. کانالهای ناکش در خوشبینانهترین حالت، ممکن است رطوبت را به اندازه نیمی از عمق کانال از بدنه بیرونى برج کاهش دهد.
مسئله دیگر وجود ترکهای ریز در تزیینات ورودى برج قابوس است. این ترکها را زمانی که در حال آماده کردن مقالهای براى کنفرانس بنیاد ایرانشناسی دانشگاه سواس لندن بودم مشاهده کردم. با اطمینان بگویم، بنای ثبت جهانی شده برج قابوس بر اثر رطوبت و عبور و مرور وسایل نقلیه سنگین و تریلىهایی که بین ایران و ترکمنستان در تردد هستند دچار ترک شده است. همچنین رطوبتی که در سرداب برج به تله افتاده است، موجب نشست موضعى و رانش بسیار جزیى در سازه برج قابوس شده است.
آبیارى بیرویه و کنترل نشده فضای سبز پارک مجاور برج قابوس، دفع نشدن آبهاى سحطى در بالا و پاى تپه و داخل پارک هم بر افزایش رطوبت و فرسودگی برج قابوس افزوده است.
باید توجه داشت که برای کاستن از آسیبهاى بیشتر بر برج قابوس باید از ساختوسازهاى مسکونى واقع در ضلع شمال و غرب بنا و شرق و جنوب جلوگیرى و آزادسازى حریم برج هر چه زودتر انجام شود تا منظر این بنای ثبت جهانی شده حفظ شود.
راهکارهاى دیگری نیز میتوان برای کاستن از حجم رطوبت در بنای برج قابوس در نظر گرفت. باز کردن دریچه داخل برج و برداشتن درپوش چاهى که روسها براى سرقت در دوران اشغال در محل برج و دستیابى به سرداب حفر کردند، میتواند راهکار موثری برای دفع رطوبت از برج قابوس باشد تا دهانه مشبک چاه و درب ورودى اصلى برج به عنوان کریدور ورود هوا و دریچه داخل و پنجره بالاى گنبد به عنوان راه خروج هوا در خشک شدن ازارهاى برج عمل کند. اما باید دانست پیش از هرگونه اقدام، مطالعه و بررسى، بازبینی داخل چاه و مسیر آن و داخل سرداب با ارسال تجهیزات مجهز به دوربین الزامى است.
ذکر این نکته نیز ضروری است که ویژگى تعبیه یک کانال خوب و اصولى برای جریان یافتن هوا (سیرکولاسیون) آن است که دریچههاى ورودى هوا در کف و خروجى هوا حداقل با ۲ متر ارتفاع از کف کانال باشند، تا دفع رطوبت از یک بنای تاریخی سریعتر انجام شود. این موضوع در مورد کانالهای ناکش برج قابوس صدق نمىکند و دفع رطوبت از این بنا را غیرممکن میکند. چون منبع رطوبت در برج قابوس در عمق ١۵ مترى تپه و کف سرداب برج قرار گرفته است.
بیش از هزار و چهل سال از احداث برج قابوس گذشته است و طی این سالها این برج حوادث مختلفی در گنبد کاووس و ترکمن صحرا را نظاره کرده است. با این حال معتقدم مهندسین سازنده برج قابوس در همان ابتدا پایههاى این اثر را به گونهای ساختند که در برابر رطوبت مقاوم باشد. اگر غیر از این بود این اثر سالیان پیش تخریب شده بود. گمان شخصی من بر این است که پی بنای برج قابوس بیش از ۳ متر پایینتر از کف خیابانهاى اطراف برج و در بسترى فراتر از وسعت تپه بنا شده است که البته این یک حدس شخصی است و اثبات آن نیاز به بررسى دارد.
موضوع گلسنگها در برج قابوس هم بحثی مفصل دارد. همانطور که آسیب کبوتران بر برج و تخم گیاهانی که با گرد و غبار در میان بندها و درزهاى پوشش آجرى برج قابوس به همراه فضولات به تله مىافتند و ریشه مىدوانند و باعث رشد گیاهان و درختچهها بر سطح گنبد مخروطى بنا مىشوند. بارانهاى اسیدى هم که حاصل عبور و مرور و تردد وسایل نقلیه و سایر آلایندهها است موجب فرسایش برج قابوس و حل شدن ملات آن شده است. پرواز بالگردها بر فراز برج هم موجب ارتعاش در اتصالات آجرها و سازه بنا شده و میشود.
ذکر چند نکته دیگر ضروری است. به مسئولین میراث فرهنگی و مدیر پایگاه میراث جهانی برج قابوس توصیه میکنم: از کوبیدن پا توسط بازدیدکنندگان به سطح مرکز فضاى داخلى و چاه (اکو) بیرونى برج قابوس جلوگیرى کنند تا از ریزش کف و بروز خطرات جانى در برج جلوگیرى کرده باشند. نظافت و سمپاشى و بازبینى ماهانه زیر پوششهای چوبى برج قابوس هم اهمیت زیادی دارد چون در غیر اینصورت، مواد و تاریکى منبع خوبى براى رشد و تکثیر موریانههاست.
براى رفع خستگى حالا بد نیست این بخش از متن را بخوانید؛ روایت است که اسکندر مقدونى وقتی با لشکریان خود به نزدیکی آزادشهر کنونى رسید (١۵کیلومترى برج) به همراهانش گفته است:«در کنار آن درخت اطراق خواهیم کرد.» اما وقتى به نزدیک برج قابوس رسید، به دلیل آن که برج را با درخت اشتباه گرفته بود خشمگین شد و دستور داد برج را خراب کنند! وقتى سپاه اسکندر با شمشیر و تیشه و تبر دور برج را مانند سیب خورده شده تخریب میکنند، وزیرش از خوف به اسکندر گفت:«اى پادشاه؛ هیچ میدانید اگر این اثر بیافتد به کدام سمت خواهد افتاد و چند تن از افراد لشکریان شما را خواهد کشت؟!»
به عنوان یک کارشناس فکر میکنم ضخامت دیوار برج حدود چهار متر باشد، تصاویرى از این اثر در اختیار داریم که نشان میدهد همین بخش ازاره همیشه مرطوب بوده و به عمق یک متر آسیب دیده است.
راز پایانی
اکنون جای این پرسش است که برج قابوس، اثری که شاهد جنگهاى اول و دوم جهانی بود و زلزلهها و حوادث و ناملایمات بیشمارى را تحمل کرده است آیا در برابر هجوم حشرات بیآزارى همچون سوسکهای بال آتشین زانو خواهد زد؟ میگویم بلی! این اثر زانو خواهد زد، اگر سادهترین مواردی که به آنها اشاره کردم در حفاظت از آن رعایت نشود. در صورت رعایت و حفاظت اصولى و علمى و منطقى، برج قابوس هزاران سال دیگر پابرجا و شاهدی بر حوادث آینده خواهد ماند. نگرانی من اما در مورد برج قابوس پیش از آن که به تخریب توسط سوسکهای بال آتشین مربوط باشد، از حماقتها، حسادتها، بازیهاى سیاسى و اقتصادى و مدیریت غلط مسئولین است که موجب تخریب این شاهکار بینظیر و بلندترین برج آجرى ثبت جهانی شده ایران شود.
در پایان، حیف است اگر راز آخر را که هنوز در حد حدس و گمان است برایتان نگویم. این گمان آن است که راهپلهاى بصورت مارپیچ سرداب برج قابوس را به بالا تا نورگیر روى مخروط هجده مترى برج متصل کرده باشد. احتمال میدهم، ورودى آن درست روبروی درب ورودى فعلى باشد!؟! که به سمت پایین و به طرف بالا در میان قطر چهارمترى دیوار ساخته شده باشد. متعاقب آن شاید تونلى هم از داخل سرداب برج به سوی شمال تا رودخانه گرگان وجود داشته باشد. حتی راه ارتباطی با تپه آقامام هم یکی دیگر از گمانهایی است که در مورد برج قابوس میتوان مطرح کرد. چون در مواقع جنگ از بالاى تپه برج قابوس اشراف کامل به این منطقه وجود داشته است.
بدون شک، مهندسانی با ایمان (نه با سیمان)، با درایت (نه با حماقت) و با کار تیمى منسجم این بنای تاریخی را برای ما به یادگار گذاشتهاند و بى تردید بر این ابیات فردوسی هم نظر داشتهاند که فرموده:
« بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و بارانش نیابد گزند»