صدای میراث: نشست تخصصی «کوروش هخامنشی از افسانه تا واقعیت» در پرتو اسناد و مدارک تاریخی و پژوهشهای باستانشناسی در دو پنل تخصصی در موزه ملی ایران به بنیانگذار هخامنشیان و شایعات و واقعیات پیرامون او با حضور باستان شناسان در موزه ملی ایران برگزار شد. اما باستان شناسان درخصوص کوروش چه گفتند و از افسانه تا واقعیت او را چگونه تحلیل و ارزیابی کردند؟ آیا کوروش شخصیتی خونریز بود و ارتباطی بین او و صهیونیسم وجود دارد؟ آیا استوانه کوروش واقعا منشور حقوق بشر است؟
استوانه کوروش فتح نامه بابل است نه منشور حقوق بشر
ژاله آموزگار پژوهشگر فرهنگ و زبانهای باستانی: در تاریخ باورهای و اندیشههای جهان شخصیتها و بزرگانی هستند که آنان را نمیتوان زاده روز، ماه، سال و جایگاه خاصی دانست گرچه از دل تاریخ بیرون میآیند و زمینی هستند، ولی کم کم به دلایلی فرا تاریخی میشوند و فرامکانی و مردم آرمانهای سرخورده خود را در وجود آنها به تجلی در میآورند. بنظر من کوروش به تدریج در اذهان ایرانیان چنین جایگاهی یافته است. به جز اینکه دوره هخامنشی در حافظه تاریخی و روایی ایرانیان همیشه جایگاه برجستهای داشته است، ولی کوروش در رأس محبوبترین و نام آورترین شاهان این سلسله قرار دارد. در حالی که کشورداری داریوش، قانونمندی و روشمندی حکومت او که همیشه الگویی برای اداره کشورها بوده است، نتوانسته چنین جایگاهی را برای او فراهم آورد. کوروش از هیبت یک زمامدار به درآمده، اوج گرفته و به نمادی پدرانه تبدیل شده است. بنمایه دیگری که در زندگینامه کوروش جلب توجه میکند دور شدن از تشریفات درباری و بزرگ شدن در محیط مردمی است. او در تاریخهای غرب بصورت فرمانروای بزرگی معرفی میشود و مورخان همه او را ستودهاند و او را سخی، نیکوکار و سرور قانونگذار دانستهاند. فراموش هم نکنیم دورانی که خونریزی و اصرار در تحمیل باورها شیوه فاتحان بود، کوروش بنا به شهادتهای تاریخی از خونریزی پرهیز کرد و با اسیران خوشرفتار بود و باورهایش را به محکومان تحمیل نکرد. در استوانه کوروش که به نوعی فتحنامه بابل است، تاریخ و اسطوره به هم آمیخته است. گروهی آن را به نوعی منشور حقوق بشر خواندهاند. در حالیکه در آن مستقیما سخنی از حقوق بشر بهمیان نمیآید. شاید دلیل آن است که کهنترین سند کتبی از دادگستری و مراعات حقوق دیگران است و نشانه تسامح و تساهل نسبت به دگراندیشان در آن دیده میشود. در مطالب استوانه کوروش، تاریخ با اسطوره در هم میآمیزد و مسائل فراسویی با دنیای ملموس همنشینی میکند. فتح بابل رویدادی تاریخی است، اما نقش مردوک پررنگتر از تاریخ است. چون اوست که مشروعیت سلطنت زمینی را با دنیای فراسویی ارتباط میدهد. در این لوح آمده است که مردوک میگوید که در بازگشت، مردمان سومر و اکد را همچون اجساد بیروح یافت و به جستجوی شاهی دادگر پرداخت و کوروش را یافت و او را برای زمامداری برگزید و در کنار او گام برداشت تا همه فرمان بردارش شوند. کوروش را یاری کرد که بدون خونریزی بر بابل مسلط شود و خدایان گریخته را بازگرداند و عدل را بگستراند. رفتار کوروش، مردوک خدای بزرگ را شاد میکند و او فرمانروایی کورش و پسرش را مشروعیت میبخشد. این چنین میشود که کوروش تاریخی تبدیل به کوروشی میشود که با کیخسرو در شاهنامه فردوسی همسانی مییابد و همچنان که کیخسرو در داستانهای اساطیری شاهی آرمانی است، کوروش نیز در پهنه روایتهای تاریخی به زمامداری آرمانی ورای زمان و مکان تبدیل میشود.
کوروش از پادشاهی کوچک در فارس به پادشاهی جهان رسید
شاهرخ رزمجو عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، باستانشناس و متخصص دورۀ هخامنشی: کوروش تنها استوانه کوروش را ندارد، اسناد دیگری نیز وجود دارد که شاید کمتر شناخته شدهاند و بهتر است آنها را هم بشناسیم. کوروش پادشاه یک پادشاهی کوچک در فارس یا پارس باستان به مرکزیت انشان بود که با تصرف متصرفات ماد توانست قلمرو خود را تا آناتولی گسترش داده و با امپراطوری بابل نو که در آن زمان در دست «نبونئید» بود همسایه شود. کوروش در ۵۳۹ پیش از میلاد بابل را فتح کرد و تاریخ را تغییر داد. به نحوی که بسیاری از مورخان تاریخ را به قبل و بعد از کوروش تقسیمبندی کردهاند. زیرا تصرف بابل یک ابر شهر جهان باستان با مرکزیت بزرگ ثروت و قدرت تجاری گسترده و فرهنگ پیشرو بسیار با اهمیت بوده است. استوانه کوروش در کاوشهای باستانشناسی توسط «هرمزد رسام» در تپه جمجمه، کنار یکی از دیوارهای دفاعی بابل کشف شد. پیش از این کشف، تنها دو منبع شامل منابع عهد عتیق و منابع کلاسیک یونانی و رومی برای شناخت کوروش وجود داشت و بعد از کشف استوانه محققان متوجه شدند با اسنادی مواجهاند که کوروش در آنها بصورت مستقیم و با زبان خودش صحبت میکند. ۱۹سطر نخست این استوانه را کاهنان بابلی نوشتهاند و از سطر بیستم به بعد خود کوروش سخن میگوید. ساخت استوانه، بعنوان کتیبه پیبنا در «میانرودان» مرسوم بود، به نحوی که استوانه حاوی اطلاعات بنا را بصورت توپر و توخالی ساخته و آن را در پی بنا جای میدادند و این استوانه آن اطلاعات را مانند یک کپسول زمان حفظ میکرد که استوانه کوروش از نوع تو پر است. ۲ مدل متن در مورد کوروش وجود دارد. نخست متنهایی که درباره کوروش سخن میگویند، مانند «استوانه کوروش»، «رویدادنامه نبونئید»، «روایت منظوم»، «پیشگویی دودمانی» و «آجر نوشتههای اور و اوروک» و دوم، مجموعه وسیعی از گل نوشتههای اقتصادی، حقوقی، قراردادها، متنهای دینی، ستارهشناسی و رصدی و… که عنوان کوروش به عنوان «شاه بابل، شاه جهان» در آنها ذکر شده است. در این حوزه تنها با یک متن روبرو نیستیم و با صدها شواهد نوشتاری تنها در منطقه میانرودان مواجهیم که اطلاعات بسیاری از فتح بابل و جهان آن روزگار و خود کوروش در اختیار ما قرار میدهد.
کوروش ارتباطی با صهیونیسم ندارد
کامیار عبدی، باستان شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی: با توجه به وقایع حال حاضر خاورمیانه باید میان عبرانیان، یهودیان، صهیونیستها و اسرائیل امروزی تمایز قائل شویم. در این بحث در مورد دورههایی صحبت میکنیم که هنوز وارد مرحله ایدئولوژی صهیونیست نشدیم و با یک قومیت و مذهب سروکار داریم که به یک شخصیت تاریخی ایران میپردازد. عبرانیان از اقوام بینالنهرین باستان بودند که اکثریت آنها در یک نقطهای از زمان به مذهب یهودیت گرویدند. یهودیان براساس ایده فرهنگی و تاریخی خود معتقدند هر چند وقت یکبار باید خودشان را در دام یا تلهای گرفتار کنند به امید ناجی که آنها را از مهلکه رهایی بخشد. نخستین منجی که آنها را از بندگی در مصر نجات داد و خارج کرد، حضرت موسی(ع)، دومین آنها حضرت داوود (ع) بود که حکومتشان را برقرار کرد و در نهایت سومین ناجی کوروش بود. کوروش در فرهنگ عبرانیان و یهودیان بسیار مهم است. به نحوی که در شهر اورشلیم یک خیابان به نام کوروش نامگذاری شده است. کوروش و در کنار او، داریوش و خشایارشا و… در فرهنگ عبرانیان و یهودیان جایگاه ویژهای دارند و این به عهده پژوهشگران است که افرادی با گرایش ایرانی را در میان آنها شناسایی کنند تا از داخل در برابر دولت اسرائیل که گرایش تندروی صهیونیست دارد، مراقب مواضع ایران و ایران تاریخی باشند.
۵۰ سال قبل کسی نمی دانست پاسارگاد آرامگاه کوروش است
علی موسوی، باستانشناس و سرپرست کاوشهای جامع پاسارگاد: دشت پاسارگاد هزاران سال پیش از پارسیان و هخامنشیان مسکون بود و هنگامی که هخامنشیان به آنجا رسیدند، پاسارگاد متروک بود. کوروش آن را ساخت و آباد کرد. کاوشهای باستانشناسی محوطه پاسارگاد از سال۱۹۲۸ میلادی آغاز شد و ادامه یافت. تا حدود ۵۰ سال پیش به دلیل دوری مسیر پاسارگاد، کمتر جهانگردی که به تخت جمشید میرفت از پاسارگاد دیدن میکرد. در قرن ۱۹ میلادی بود که پژوهشگران و بازدید کنندگان دریافتند این مکان همانجایی است که در متون یونانی از آن یاد شده و مورخان اسکندر و آنها که درباره اسکندر نوشتند، از آن به عنوان مأمن و آرامگاه کوروش، شاه پارسیان یاد کردند. آثار موجود در پاسارگاد نشان میدهد کوروش با ساخت ساختمانهای سنگی بهدنبال یک نوآوری در سرزمین خویش بود و پاسارگاد، نمادی از یکپارچگی و تلفیق دنیای تکه تکه زمان کوروش است که پادشاهان و فرمانرویان در نزاع بودهاند و کوروش آنها را یکپارچه ساخت. به نحوی که ۲۰۰ سال وحدت و یکپارچکی بر این مناطق حکمفرما بود.
یونانیها دشمن بزرگ کوروش مشرق زمین ایرانی شده بودند
مهرداد ملکزاده، باستان شناس و عضو هیأت علمی پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری: کوروش چهره درخشانی است که مانند هر چهره درخشان دیگر، دوستان و دشمنانی داشته و مشخص است یونانیان همروزگار هخامنشی که سرزمینشان آوردگاه سپاهیان پارسی و شاه بزرگ شده ممکن است خیلی نظر مثبتی نسبت به او نداشته باشند. به واقع قصه تاریخی این چنین نیست و شاید بنیانگذار یکی از بزرگترین شاهنشاهیهای جهان باستان که از جمله میتوان او را کشورگشایی پارسی نامید، میخواست که جنوب بالکان و خطه ثروتمند یونان زمین و شبه جزیره یونان را نیز به قلمرو خویش بیافزاید. یونانیها او را دوست نداشتند و نمیپذیرفتند و هر آیینه برای استقلال میهن خویش میکوشیدند. بنابراین در چشم یونانیان کوچک پارسها و مشرق زمین ایرانی شده دشمن بزرگ به چشم آمدند. یونانیان در تاریخ بزرگاند، ولی در آن لحظه تاریخی در مقایسه با شاهنشاهی عظیم هخامنشی قلمرو کوچکی بودند.
کوروش نقطه عطف یک دولت ملت بود
حکمتالله ملاصالحی، باستانشناس و استاد دانشگاه تهران: کوروش، نقطه عطف تاریخی مدنی و شهریاری یک ملت است. کوروش صرفا یک شهریار، بنیانگذار، معمار، مهندس و… نیست. بلکه شخصیتی بیشاز همه اینهاست. بحث این نیست که کوروش یک واقعیت تاریخی است یا اسطورهای، طبیعی است که فرهنگ عامه و حافظه جمعی بر پایه کهن الگوها، شخصیتهای تاریخی را اسطورهای کرده و یا با اسطورههای خود، شخصیتهای تاریخی را بوجود آورده باشند. آنچه بسیار مهم است پیامدها، اثرات، نتایج تاریخی، مدنی، فرهنگی، سیاسی و… است که در ذیل نام این شخصیتها وجود دارد. کوروش شخصیتی بیش از یک شهریار و معمار یک سلسله است. همانطور که زرتشت، طلوعگاه تاریخ نبوی ما است، کوروش نیز طلوع گاه، افقگاه، نقطه عطف و حرکت تاریخ ما ایرانیان به عنوان یک دولت ملت است. کوروش شخصیتی مهم و تأثیرگذار در تاریخ و فرهنگ ایرانیان و جهانیان است. او صرفا یک شهریار با حشمت، شوکت و درایت نیست. گشودگی تاریخی را در سرزمین ایران و معماری تخت جمشید میبینید، معماری تخت جمشید چونان معماری چغازنبیل فروبسته در فرهنگ قومی و جغرافیای منطقهای خود نیست و همانطور، چونان اهرام مصر سنگین و سخت فروبسته و درون خود نیست. پیشانی بلند تخت جمشید، گشاده به روی تاریخ جهان است. نکتهای که هگل هم به آن توجه داشت. ۲۹ قوم در تخت جمشید کنار هم چیده شدهاند و این مهم است که به مومن و کافر تقسیم نمیشوند و کنار هم با زبان، فرهنگ، آداب و ادب و میراث خود، اما در ذیل یک دولت واحد نشستهاند.