بردگی در نظامهای غربی از دوران پیش از میلاد تا بعد از آن پدیدهای جدای از نظام بندگی در شرق بود. در واقع بین این دو تفاوت هایی هست که هر کدام به صورت سنتی مشابه، در میان غالب اقوام در گذشته بوده و در امتداد یکدیگر قرار گرفته است. بردگی اصولا یک پدیده غربی است، در حالی که آنچه در شرق وجود داشت بندگی بود. تفاوت نظام بردگی با بندگی ما بین غرب و شرق تنها در نام نیست. در غرب بردگان عنصری بر تولید (همواره بخشی از ابزار تولید) و در شرق بندگان، در وهله نخست عنصری بر مصرف بودند و سپس هم راستا با آن در دوره متاخر اسلامی به مرور عنصری بر تولید هم قرار گرفتند.
برده، بنده، برده داری و بندهداری، همگی به مفهوم انسان مملوک و سنّت مالکیت انسانی بر انسانی دیگر است. رسم برده داری که مطابق آن یک انسان موضوع مالکیت انسان دیگر قرار میگرفته، با سابقهای دیرین در تمدن بشری، در فرهنگ و تمدن اسلامی نیز مطرح بوده است. با این تفاوت که، در گفتمان اسلامی واژه « برده»، مطابق با دیدگاه قرآن و احکام فقهی «عبد» و به معنای بنده میشود. بر اساس آمیزههای و روایات دینی «بندهدار» را «مَولیا» و در زبان حقوقی «مالک» میخوانند.
بنده از لحاظ حقوقی در گفتمان اسلامی ماهیتی دوگانه داشت، بنا بر نص قرآن، اسلام ضمن دیدن بنده به عنوان موجودی بشری، او را به عنوان «کالا» مملوک فردی دیگر به نام مَوْلیا، و تابع قانون مالکیت میداند و نا برابری ضروری ارباب و بنده و حق مسلم و فایقه ی ارباب را به رسمیت میشناسد. در واقع مفهوم بندگی در همین ویژگی نهفته است. در نتیجه، براساس احکام اسلامی بنده میتوانست موضوع تمامی اعمال حقوقی ناشی از مالکیت مانند فروش، هبه، اجاره، توارث و جز آن باشد. از نظر فقه اسلامی، این مالکیت با توجه به احکام عِتقِ قهری بنده و احکام دیگر، محدودیتهای بسیاری نداشته و براین اساس جایگاه بندگان در مناسبات اجتماعی مستقیما در روابطشان با مالک خود – روابط جنسی– پیوند داشته است، که نمود این رابطه و جایگاه در نظام بندهداری و کنشهای اجتماعی، جلوهگر بوده است.